Saturday, January 07, 2006

مي شود يا نمي شود ؟
اگر به شدت با مساله اي دست و پنجه نرم مي کنيد و خسته ايد و گاهي حس مي کنيد به بن بست رسيده ايد و بعد از هر لحظه خوش دچار خود بيزاري مي شويد يا در پيشبرد رابطه اي احساس تنهايي مي کنيد يا در ماندن يا نماندن شک داريد:‌
۱- صورت مساله را تعريف کنيد
۲- عوامل بوجود آمدن مساله را بشماريد
۳- عوامل معضل کردن مساله را بشماريد
۴- عوامل شمرده شده را حذف کنيد
۵- زندگي را بدون عوامل شمرده شده مجسم کنيد
۶- عامل يک را وارد تجسمتان کنيد
۷- زندگي را با عامل اول مجسم کنيد
۸- عامل دوم را وارد تجسمتان کنيد
۹- زندگي را با عامل اول و دوم مجسم کنيد
۱۰- عامل بعدي را وارد تجسمتان کنيد
۱۱- زندگي را با عامل بعدي و اول و دوم مجسم کنيد
۱۲- يکي يکي تا آخر ليست عوامل مراحل بالا را تکرار کنيد
۱۳- مدلي از زندگي را که از همه بيشتر مي پسنديد را انتخاب کنيد
۱۴- تعداد عواملي که در مدل مطلوب وجود دارند را بشماريد
۱۵- بقيه را حذف کنيد
۱۶- مدل مطلوب را به عنوان هدف انتخاب کنيد
۱۷- عوامل حذف شده را بار ديگر نگاه کنيد
۱۸- به عوامل حذف نشده نگاه کنيد
۱۹- صورت مساله را را بار ديگر تعريف کنيد
۲۰- زندگي مطلوب را بار ديگر مجسم کنيد
۲۱- در تجسمتان زندگي کنيد
۲۲- عوامل و مشکلات آن را بشماريد
۲۳- تجسمتان را دوست داريد ؟
۲۴- اگر پاسخ خير است به مرحله اول برويد / اگر پاسخ مثبت است به مرحله ۲۵ برويد
۲۵- اگر تجسمتان را دوست داريد چرا هنوز مساله داريد؟

بيست و پنج قدم بالا براي هر گونه مساله اي طراحي شده است. با توجه به اينکه روي چندين نمونه مختلف تمرين شده و قابل اجرا بوده است. از شما دعوت مي شود که امتحانش کنيد. چند نمونه از مسائل لاينحل امتحان شده در زير ليست شده اند:
- زني که از زندگي زناشويي اش راضي نبوده و دليل حضورش فقط فرزندش بوده- بيست و سه دختر و پسر که با دوست پسر يا دخترشان مشکل داشتند ، چه به شکل ذهني و چه در عمل. - هجده مرد و زن که با شغلشان مساله داشتند- صد و هفده دختر و پسر که با والدينشان مساله داشتندو ....
روي اين مراحل به طور جدي وقت بگذاريد و به تنهايي . حداقل يک هفته ذهنتان را به اين ۲۵ قدم اختصاص دهيد. در تهيه ليست عوامل صبور باشيد و واقع بين. از فرار ذهنتان جلوگيري کنيد. درباره اين موضوع با کسي صحبت نکنيد. در صورت نياز به کمک فقط با مشاور تماس بگيريد. مقالات ما را تحت عناوين «‌ديوار سيماني » ،‌‌« فداکاري» ،‌ « اينرسي و تنهايي » ، « زن دانا » ، «‌ وجدان و نيچه » ،‌ « تائيد کنيد که من خسته ام » و « چه براي که » را حتما بخوانيد.

Thursday, January 05, 2006

به جاي زنيکه گفتم خانوم خجالت بکش !!!
خانومي که گفتم از صد تا زنيکه هم بدتر بود. چقدر بده که صحبت شعور که مي شه ياد يک دوست عزيز تر از جان مي افتم چون ... خوب از سوژه دور نشيم. خانوم جوان و تحصيل کرده ! و کانادا را براي زندگي انتخاب کرده ! مي گه که بعد از ده سال زندگي مشترک هر روز بالا مياره و اونهم به خاطر قرص ضدبارداري است که مي خوره !
مسلما قبل از اينکه هر چيز ديگه اي به مغز ايشون خطور کنه ، که نکرده ! گفتم :
چرا خوب ؟ اينهمه راه ديگه ! چرا مثلا همسرت ...
فرمودن : اه اه اوق ... از اون چيز پلاستيکي ها نکنه مي گي ؟‌ ايييييي.. کا...چيز
چرا با کف پا نرفتم تو صورتش ؟ و به جاش گفتم :
خجالت بکش . اسمش کاندومه ... يعني چي ؟ و مثل يک احمق در برابر احمق تر سطح تفسيرم رو آوردم پائين که تو دختر داري بزرگ مي کني و ده سال ديگه مي خواي بهش بگي .. اي کا .. چيز ؟
که جهيد که خفه شو ! زبونت روگاز بگير ! دختر من !! خدا نکنه ؟
يعني اگر اينقدر احمقانه رفتار نکرده بود . شايد من هنوز فکر مي کردم که بايد باهاش حرف بزنم .
احتمالا بگم :‌ خدا نکنه سکس داشته باشه ؟ خدا نکنه هر روز بالا بياره ؟ يا خدا نکنه که جنده شه ؟ يا خدا کنه که اقلا در يک روستاي دور افتاده بزرگ شه که هر ورق کتاب و کاغذ براش به همه مدارک تو و شوهرت بيارزه و اقلا کاندوم رو از مامور کنترل جمعيت بگيره !و درست تلفظش کنه !
امروز به دوستم گفتم که آدم وقتي با آدمهاي بي شعور معاشرت مي کنه مثل اونا مي شه . انگار که ميدان آنها با تو کاري مي کنه که تو هم مثل اونها بشي ....
با آدم حسود ،‌حسود مي شي ... با آدم تنگ نظر تنگ نظر.. با آدم بي شعور هم لابد بي شعور....
بعد هي بگين چرا نشستي خونه و معاشرت نمي کني ...
دلم به صداي نقره اي تلفن خوش بود که آنهم : افسوس !
افسوس تنها چيزيه که تنها هم مي شه خوردش و بعد با شکم سير به زور کمي فراموشي نوشيد!!

اين تو و اين سبو !!! من عمرا بشکنمش !

---------

اينم نارنج و اينم تو و اينم چسب زخم !

----------