Saturday, January 31, 2004

ديگه اين دل واسه من دل نمي شه .....
الکي .... افتاده تو مغزم .... نه خيلي بي خودي .....شايد به خاطر اين چشمهاست که خط شده . شايد به خاطر اين که چشمهات رو نمي توني باز نگه داري . و بسته بودنش هم يعني همين جا خوابت ببره . کسي به من نگه برو سر جات بخوابااااااا...
--------------
بابا حوصله !!! يه آسانسور رو يک ساعت نگه داشتي که بگي من همون خانومم تو خاطرات پانزده سال پيش جنابعالي ؟!!! نه جناب بنده در خاطرات پانزده سال پيش خودم هم ديگه نيستم ....
--------------
آخر کلام : اوهوي غريبه . اگه اينهمه مستي نبود و راستي نبود بهت نمي گفتم که چشماتو ببند و برقص . بعد تو مي ري اون گوشه . تو تاريکي مي شيني . دستت رو مي زني زير چونت زل مي زني به تفاوتهاي کيفي چشمان کاملا بسته ؟!!!
-------------
هيچ شانسي نداره !
اين جمله را اگه پشت سرتون گفتن . بدونين غلط بازي کردين . اگه پشت سر کسي گفتين . بدونين که هيچ شانسي نداره !!! نذاشت به کارم برسم فقط!
--------------
دور هم باشيم !!!
تا قراره کيا باشيم ؟!!
--------------
دوست پنهان يکي .... غريبه هم يکي ........دوست آشکار هزارتا .....دوست معمولي هم يکي ...........
--------------
اگه يه روزي بهم بگن که فقط يک نفر رو بگو که .....کار سختي نيست . مي دونم که ...
اگه يه روزي بهم بگن که فقط دو نفر رو بگو که .......عمرا نمي تونم بگم ..
اگه يه روزي بهم بگن که فقط سه نفر رو بگو که .......کار سختي نيست .مي دونم که..
اگه يه روزي بهم بگن که فقط چهار نفر رو بگو که .......عمرا نمي تونم بگم .
اگه يه روزي ....
نتيجه گيري آماري نشون مي ده که با اعداد زوج کمتر مشکل دارم .
نتيجه گيري غير آماري نشون مي ده که کلا سخته که من بگم فقط چند نفر هميشه کنارم باشن .

Tuesday, January 27, 2004

بيا يه ذره از وقتهاي ديگرمون بگيم . از وقتهاي شيطنتها. از وقتهاي بي خيال بودن .
از وقتهاي فراموشي حتي عشق در اوج قهقهه . بيا يه ذره از اينهمه لحظه اي که در پس نه يک هيجان که در پس شادي فراموش مي شويم بگوييم . از همان لحظاتي که در خاطره مان از اولين شوخي ها و سرمستي ها مانده . و بعد ... چقدر درگير هم مي شويم.
ديگر از شمع و غم و اينهمه کاغذ سياه کردن بوي نا بلند شده . بوي افسردگي . بيا بازي راه بياندازيم . تو شير و من خرگوش . تو فقط لم بده توي بيشه و تهديد کن . اين خرگوش که من مي شناسم با پاي خودش به تله مي افتد. قهقهه بعدش را دوست دارم .
ديشب خنديدم . بلند بلند. از ته دل . شايد براي همين يادم آمده که حرف ديگري هم براي گفتن مانده . عجب شير خوشمزه اي مرا يه لقمه چرب کرد!!