Saturday, September 20, 2003

بابا جون اوني که تا دسته فرو رفته . نه چاقوست نه خنجر . کارد آشپزخونه است .
تا کي مي خواي از صبح تا شب از اين و اون بگي و از اين و اون بشنوي
شب بخوابي . لشگر کشي کنه بياد تو خوابت . صبح که پامي شي مثل سگ زوزه بکشي که چرا ديشب چهارتا ليچار بارش نکردي .
باباجون اين که سرپايي دليل نمي شه که ازت خون نمي ره
اداي سامورايي ها رو در مي ياري . هفت تا شمشير و چهارتا نيزه خوردي. سرپا واستادي بگي چند منه ؟
مي خواي سرپا سرپا بميري . عشق کوروساوا داري . اقلا بدون که اين خون يه آخرين قطره داره .
بذار يه کيسه خون که کافيه B+ باشه ببندن به ناف رگت . کم مي ياري ها .
باباجون پاشو جور و پلاستو جمع کن برو جلوي دکون بغلي بشين . اينجا هفت جفتشم سرجمع صد تومن بر نمي داره کسي . تکراري شدي . براي خودت که اقلا شدي .
حالا گيريم يکي دو نفري برات کف زدن . اون موزماري که اون گوشه داره شيشکي مي بنده که خودتي .
باباجون اوني که مي زني تو آب خيس خيس مي خوري . نون نيست . انگشت حيرته . همون که تو شهر قصه بود .
باباجون اوني که بستي به کمرت وينچستر پل نيومن نيست . فندک حاجيته . ماشه شو زرت زرت مي کشي . کلا هشتصد تومن خرجشه .
بابا جون ايني که بستي به خيکت سگيه . يه ها کني صد تا هو برات مي کشن .
باباجون يادت نرفته که « جيف مش رجب مره ممونيم جا » . مي مونيم همين جا وسط اين همه برف . ته يه چاله . سگا رو رنگ گرگ مي کنن بالا سرت عو عو بکشن .
باباجون اين ديگه برات باب مارلي بلغور نمي کنه . دسمال دسش گرفته آغاسي دمبولي مي کنه .
باباجون اوني که کليدو دادي دسش. رئيس دزدا بود که . تنبونت رو نچسبيدي ممدشون زد برد .
باباجون اوني که سنار دادي پاش . آش پشت پاي خودت بود.

Friday, September 19, 2003

چهار تا دختر يک جا جمع مي شن .
يکي شون با دکتره . هر چي به دکتر مي گه دوست دارم . دکتر فقط لبخند مي زنه. لابه لاي حرفهاش ياد آن پسري مي افته که خيلي عاشقشه . ولي بازم از دکتر حرف مي زنه.

يکي شون به ...... فکر مي کنه . سر حسهاي مشترک هي لبخند مي زنه . و هي نفر اول و سوم رو تشويق مي کنه که حرف بزنن . اصلا خيال نداره از خودش بگه . کافيه نفر چهارم رو نگاه کنه و لبخند ديگه اي بزنه .

يکي شون به طرف گفته که خداحافظ . چون طرف اصلا تو باغ نيست . تو باغ نيست هم يعني اينکه بازي بلد نيست . ديگري از راه رسيده و داره دلبري مي کنه . هي تصحيح مي کنه که « دل من رو که نبرده !» خلاصه که دلش مي خواد يه جوري بازي کنه که يه مدتي قند تو دلش آب شه .

نفر چهارم . اصلا دعوت نشده . حالا اومده . خوب حرف هم مي زنه . حرف هم گوش مي ده . با يه کوله بار از تجربه ! يک جمله تکراري داره که اين روزها به همه مي گه . بازم مي گه : اگه خودتو دوست داشته باشي . اگه باور کني که تو هم دوست داشتني هستي . بعد مي دوني که چه جوري بايد دوست داشته بشي .بقيه اش ........
همون اسکرين سيور است : زکي آقارو !

Wednesday, September 17, 2003

قسمت سوم

الان خيلي درگيرشم . بگم دستم رو مي شه !!

قسمت دوم

قراره يک عده دوست با هم برن يه جايي . يا يک کاري بکنن . مخصوصا اگه محدوديت تعدادي داشته باشن . مثل تعداد بليت ها ثابت يا مثلا پوکر که نفر ششم رو نمي شه کاريش کرد و.يا سفر که ماشين ها ديگه جا نداره و ...
اوني که هر چي سعي مي کنه موبايل بقيه رو بگيره . نمي تونه
يا بعدا مي شنوه که نتونستن پيداش کنن . يا فکر مي کردن گرفتاره و بهش خبر ندادن
دودر شده ديگه
چند ساله از اين اتفاقها ديگه نمي افته ؟
مال بچه گي ها بود . نه ؟

Monday, September 15, 2003

دودره بازي يعني چي ؟‌دودره کردن باهاش فرقي داره ؟

قسمت يکم .

اينکه يک آدمي رو يک جايي مي بيني . مکالمه که احتمالا جريان ناقصي دارد .
باز مي بيني اش ! مکالمه به صحبت و صحبت گل مي کند و مي شود گپ . گپ که صميمانه شود از دري و يا شايد از دو در صحبت مي شود . دري که به روي تو باز مي شود و دري که به روي او باز مي شود. کش پيدا مي کند . تلفن هاي با دليل به تلفنهاي با دليل هاي ساختگي و کم کم به تلفنهاي بي دليل تبديل مي شود. و بسته به ظرفيت طرفين در طراحي موقعيت به ديدارهاي تاتري - کنسرتي - شامي - ناهاري - کوهي - کاري - غير کاري - مهماني و... تبديل مي شود . فقط طرفين دوست معمولي خوبي هستند. کاري به جنسيت ندارم ولي درمواردي که طرفين از دو جنس مخالف باشند به بحث ما نزديک تر است .
اگر همان موقع کسي پيدا شود و مچ شما را بگيرد . حتما نفر دوم است . چون خودتان لااقل ده باري از خودتان پرسيده ايد که « چرا؟!»
معاشرتتان گل مي اندازد . جا مي افتد .
طبق آماري که موجود است يکي بالاخره اولين سوتي را مي دهد . سوتي هم هزار جوراست . مثلا اين که يکي خارج از ساعات عرف زنگي بزند يا يکي غيرتي نشان دهد يا ........ اينجا هر کي بزنه از رابطه بيرون . ۷۸ درصد سوتي ها ظاهرا يک هيجان آني بوده که به بوسيدن طرف مقابل ختم شده است !
بازم به هر دليل .
اينکه حس برش دارد که طرف مقابل دارد تند مي رود يا اينکه با يکي به شکل تازه اي وارد رابطه شده که با اين رابطه در تضاد کوتاه يا بلند مدت خواهد بود يا اهل تاهل سريع و سير باشد و ببيند طرف قاطي باقالي ها سير مي کند يا حتي نگاه مادر يا اقوام و دوستان طرف مقابل !

بالاخره دليل لازم کشف و ثبت شده و اکثرا بدون در جريان قرار دادن طرف مقابل يکي از رابطه کم کم يا ناگهاني بيرون مي رود .
* اکثرا افراد در اين جاي رابطه با دوستان خود در باب شخصيت طرف مقابل صحبت مي کنند به وفور . و اين حربه کمک خوبي است به گير کردن در رودربايستي . و بستن درهاي پشت سر (‌اين تيکه خيلي بد بود !)
اينجا اوني که مونده مي تواند فکر کند يا باور کند يا حتي زاري کند که
طرف مقابل دودره بازي در آورده و دودره کرده يکي را مبسوط !

(اصلا قصد ندارم هي همه چيز دنباله دار شود..... اما اين دودره هم ادامه دارد. ازترس اينکه طولاني شود و خوانده نشود ......... بقيه اش فعلا دودره شده است ........حرف بسيار است )

Sunday, September 14, 2003

کاربرد موچم در چند بازي :
۱- قايم موشک :
قايم شدي يه جاي خفن . عمرا پيدات کنه . واستادي آخرين نفر . بياي بيرون بري بزني محکم به اون جايي که چشم گذاشته و بگي :‌سک سک .
اما . جيشت گرفته خفن . داره مي ريزه . آخ آخ . اينجا مي گي : موچم .
آقا قبول نيست . من موچم . داره مي ريزه .
ديگه بستگي داره به مصب طرف .

۲- گرگم به هوا :
داري مي دوي . عمرا به پات برسه . بابات از سر کوچه پيداش مي شه . بايد جيم بزني .
امتحان علوم داري . خفن . اگه نگي موچم خيلي خري !

۳- پکر ( پوکر !) ( کاربردي عجيب از کلمه موچ !!)
کارتم کشيدين .
- دست خرابه . له . نشد. نداد. پارول مي دي ( همون موچ) . خدا خدا مي کني طرف هم رد کنه . نکنه باختي . دست داره . نمي کنه . شايدم نداره .
- دست تو مايه هاي استريت درکونه . پارول مي دي مزه دهنش رو بدوني . سه تا خريده . اگه چيپ بده . بايد بزني اونم سنگين . وگرنه مرض داشتي پارول دادي . چيپ مي گرفتي اقلا!
مي زني . اگه روش بزنه . ديگه گوزيدي . بشين کاوتو بشمر که حتما سه داره !
- دست توپه . پارول مي زني . مي شيني . يکي کافيه گوز گوز کنه . هلو . بپر تو گلو .
يه جوري مي زني که فکر کنن توپ مي زني . مرد مي خواد اين وسط بگه رست !!!

۴- ماتريکس ۳
از اول همه چي قرارداد شده . اونايي هم که قرارداد نشده . با تهديد و قربون صدقه شير فهم شده .
اوائل کافي بود يادت بره . يه راست خورده بود بهت . جاخالي هم که هميشه نمي شه داد . مي شه ؟
الان هي يادت مي ره . اصلا حال مي کني که يادت بره . رو بازي مي کني .
محکوم مي شي . محکوم مي کني . آخه داري زرت زرت مي خوري . نامرديه . قرار بود يادت بده . نامرد هنوز بازي رو ياد نگرفتي مي زنه . خوديه . همون استاد سياه پوست گنده است ها . اما زارپ مي زنه زير قضيه . آخ
سيم ها رو از رو سرتون بر مي دارين . مي يان از صندلي پائين . دست هم رو مي گيرين . دوباره دعوا مي کنين . اين بار سر اين که تو دنياي ماتريکس چرا زدي ؟ چرا نامردي کردي ؟
کافيه بگي باشه . ببخشيد.
بر مي گردين . رو صندلي هاتون مي شينين . سيمها وصل . مي رين . آخ زدم . بازيه .
دستش رو مي گيره جلوي تير . نمي ذاره بخوره . مي دونه که اين بازيه . اما بازم مي گه که :‌موچم !