وبلاگم رو دوست دارم نه به دليل رنگش كه خيلي تيره است نه به دليل فونت سياهش كه اصلا به زمينه اش نمي ياد و نه به دليل اينكه خيلي اوقات اصلا وبلاگ خوبي نيست و نه به دليل اينكه وبلاگ معروفي نيست .
وبلاگم رو دوست دارم چون مي تونم يهو يه عالمه چيز توش بنويسم .
مزاحم
هيچ وقت با كسي كه مي دونيد خيلي دوستتان دارد كاري نكنيد كه فكر كند مزاحم است . عشق تو همون كاسه آش اعظم جون است ( فيلم پري ) . قبل از اينكه مطمئن شويد كه حوصله يكي رو داريد يا نه مطمئن شويد كه چقدر دوستش داريد . باور نمي كنيد از هستي بپرسيد.
Nahayat
Saturday, January 25, 2003
مهم نيست از نظر اطرافيانت سياهي لشگر باشي و مهم نيست كه هيچ وقت نفهمند كه تو چقدر صحنه را پركردي
مهم اينه كه خوب بازي كني و هارموني هرصحنه را بفهمي .
مهم اينه كه خوب بازي كني و هارموني هرصحنه را بفهمي .
Thursday, January 23, 2003
تهديد يا قول ؟
تهديد يعني : وعده به انجام كاري كه خودمان هم مطمئن نيستيم قراره انجام بدهيم يا نه
پس تهديد نكنيم .
قول يعني : وعده به انجام كاري كه خودمان مطمئنيم كه قراره انجام بدهيم .
پس بهتره قول بدهيم .
تهديد يعني : وعده به انجام كاري كه خودمان هم مطمئن نيستيم قراره انجام بدهيم يا نه
پس تهديد نكنيم .
قول يعني : وعده به انجام كاري كه خودمان مطمئنيم كه قراره انجام بدهيم .
پس بهتره قول بدهيم .
Wednesday, January 22, 2003
درروابط از هرنوعش كه باشه گاهي احتياج به استراحت است .
درست مثل موسيقي كه بدون سكوت ديگر موسيقي نيست و صدايي آزار دهنده مي شه
يعني اينكه هم خودت و هم ديگري گاهي بتونيد درغار تنهايي خودتون برويد.
اولش براي من فهم اين سكوت خيلي سخت بود.
خيلي سخت بود تمرين اينكه بتونم بگذارم ديگري برود درغارتنهايي خودش .
و خيلي آسون براي خودم كه برم !
اما دراين تمرين مواظب باشيد .
گاهي اين سكوت معني ديگري دارد.
يعني من خيلي خسته ام .
يك دست گرم براي فشاردادن و
يك سينه گرم براي فشرده شدن و .....
درست مثل موسيقي كه بدون سكوت ديگر موسيقي نيست و صدايي آزار دهنده مي شه
يعني اينكه هم خودت و هم ديگري گاهي بتونيد درغار تنهايي خودتون برويد.
اولش براي من فهم اين سكوت خيلي سخت بود.
خيلي سخت بود تمرين اينكه بتونم بگذارم ديگري برود درغارتنهايي خودش .
و خيلي آسون براي خودم كه برم !
اما دراين تمرين مواظب باشيد .
گاهي اين سكوت معني ديگري دارد.
يعني من خيلي خسته ام .
يك دست گرم براي فشاردادن و
يك سينه گرم براي فشرده شدن و .....
Monday, January 20, 2003
بعد از دلتنگي و انتظار
درپس كوچه هاي بن بست و تاريك
موسيقي خوب است
همديگر را مي بوسيدند و درآغوش مي فشردند
صاحبخانه مشرف به كلانتري خبر مي دهد
ماشين كلانتري مي آيد
نورافكن روشن مي شود
دختر مي ترسد . دروغ مي گويد .
نورافكن خاموش مي شود
پسر بحث مي كند.
پول مي دهد .
ماموركلانتري مي رود
نورافكن روشن وخاموش مي شود
غائله ختم مي شود
بوي كوره هاي آدم سوزي مي آيد .
دختر تصوير خود را مي بيند كه از آشويتس مي گريزد .
از ديوار بالامي رود
نورافكن ها روشن مي شود.
پسر مي فهمد
ديدار به قيامت
درپس كوچه هاي بن بست و تاريك
موسيقي خوب است
همديگر را مي بوسيدند و درآغوش مي فشردند
صاحبخانه مشرف به كلانتري خبر مي دهد
ماشين كلانتري مي آيد
نورافكن روشن مي شود
دختر مي ترسد . دروغ مي گويد .
نورافكن خاموش مي شود
پسر بحث مي كند.
پول مي دهد .
ماموركلانتري مي رود
نورافكن روشن وخاموش مي شود
غائله ختم مي شود
بوي كوره هاي آدم سوزي مي آيد .
دختر تصوير خود را مي بيند كه از آشويتس مي گريزد .
از ديوار بالامي رود
نورافكن ها روشن مي شود.
پسر مي فهمد
ديدار به قيامت