بعد از دلتنگي و انتظار
درپس كوچه هاي بن بست و تاريك
موسيقي خوب است
همديگر را مي بوسيدند و درآغوش مي فشردند
صاحبخانه مشرف به كلانتري خبر مي دهد
ماشين كلانتري مي آيد
نورافكن روشن مي شود
دختر مي ترسد . دروغ مي گويد .
نورافكن خاموش مي شود
پسر بحث مي كند.
پول مي دهد .
ماموركلانتري مي رود
نورافكن روشن وخاموش مي شود
غائله ختم مي شود
بوي كوره هاي آدم سوزي مي آيد .
دختر تصوير خود را مي بيند كه از آشويتس مي گريزد .
از ديوار بالامي رود
نورافكن ها روشن مي شود.
پسر مي فهمد
ديدار به قيامت
Monday, January 20, 2003
Previous Posts
- مامان فخري لگنش شكسته . يعني تازه اسباب كشي كرده ب...
- امروز تصميم گرفتم يه خونه توي شهرك غرب بخرم . كه پ...
- يه خشم مرموز مدتي است درروح و روان من رسوخ كرده . ...
- يه حسي است : من بهش مي گم تالاپي افتادن دل دل من ...
- هميشه راههاي پر پيچ و خم را برراههاي مستقيم ولي شل...
- سلام . من تمرين مي کنم
- سلام
- man felan dastresi be kheili az chizha nadaram: 1-...
- چند جور ملاقات داريم . مي دونم ازهمه بدتر اين مدل...
- سرم داره مي تركه . سينه ام مي سوزه و سرپا سرپا دار...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home