Saturday, January 15, 2005

تميز کردن چهارديواري اختياري، همراه با موسيقي انتخابي ، صداي ناهنجاري ماشين لباس شويي و مکالمه ذهني با طرف ديگر قشنگ ترين دوستي دنيا، محشري است.


----------------


تو را دوست دارم چون يگانه اي، مهرباني و هزار رمز و راز داري.اما عشق ؟ عاشقتم چون مرا عريان مي کني از همه حقارتهايم و بعد به آغوش مي کشي با همه عظمتت. چه خواب خوشي است اين دوستي.


--------------


شجاعتي به اعتبار صداي تو لازم است براي اعتراف به عاشق بودن.


-------------------

مي داني که آسان ترين دروغ گفتنهاي دنيا را با امنيتي که به من مي دهي چقدر سخت کرده اي ؟!!


---------------


اينبار که نيمه شب آرام آرام از اتاقم بيرون مي روي. اين شوخي سياه را هم با خودت ببر.


----------------


يک مشکل بگو که براي تو آسان نباشد؟

بعد يک حماقت بشمار که براي تو سهمگين نباشد؟


--------------------


تو اصلا نمي داني که من يک غريبه داشتم. مي داني؟ به قد و قواره يک آدم بود و چشمهايش شبيه دکمه و موهايش شهواني ترين پيام طبيعت.باران آمد. غريبه را شست و برد. تو نمي شود چند صباحي غريبه باشي ؟ تا من به اينهمه آشنايي عادت کنم ؟


------------------


همه پولهايم را جمع مي کنم و يک آگهي گنده مي زنم وسط جاده دنيا و به همه مردم دنيا جمع شوند در عرض جغرافيايي، همزمان و با يک دو سه من قدمي به طول چند ساعت اختلاف زماني ما بردارند.


----------------


من هم دوستش دارم . اصل عدم قطعيت را مي گويم . اما بيا همه امکان خطا را به آن طرف که نمي دانم چيست وانهيم و اين که هست با همين قاطعيت بماند.


-----------------


پياده شده مجموعه پيغامهاي انسيرينگ به چاپ دوازدهم رسيد!


---------------