Tuesday, November 18, 2008

مبرهن است که مزه مزه کردنش خوب است و کیف دارد، لیکن روی آب ریختنش هم باید دست خود آدم باشد. اگر روی تیفال ما با رنگ هم بنویسند می گوییم لابد کسی این دور و بر آشغال می ریخته و لعنتش کردند. یا راه قدس از کربلا می گذرد. چرا آن روی سگ ما را بالا می آورید. برای دل خودمان با آب پیاز دو خط مرقوم کردیم. ملتی جوابیه مرقوم کردند. خوشا به اعتمادی که به نفستان دارید. کش نفس ما که هزار سال است در رفته. هیچ چیزی به نافش بند نیست. همین جا رسما اعلام می کنیم که ما لتر عاشقانه ای پای پنجره کسی پرت نکردیم. ما شما را نه از نگاه لیلی است که مجنون می بینیم، خدا قوت بدهد غش و رعشه هایتان را. این کلاه لیلی را از سر ما بردارید و بگذارید سر کمر باریکان دربار بریتانیا، کورش کبیر یا بیکینی پوشان اوباما. بعد از آنهمه شب جمعه ها استیمیولیت کردن، یک عاشقانه کوتاه زمزمه کردن که شجاعت نمی خواهد هی به خودتان نگیرید که آبمان چند صباحی به یک جوب برود. خدا قوت توهمات اینترنشنالتان را. ما برای روشن شدن حق مطلب فریاد می زنیم : مردم از اینهمه نافهمی هاااااااا هااااا هااااا هااااااا