Thursday, January 12, 2006

نقل از :

چه مي دونم !!!!!

من:چقدر تقديم كنم؟

راننده آژانس:1700 تومن

من(با حالت شاكي):ولي من هميشه 2000 تومن ميدم آقا!

راننده آژانس(با خنده):خب هر چقدر دوست دارين بدين خانوم!

من(خيلي يواش):ا..من شنيدم 2700

Tuesday, January 10, 2006

مه امشب ،‌همين مه ماه ژانويه، هاله سفيد با نقطه هاي نوراني که کم کم ، قدم قدم ،‌ دستهايم را که از جيبم در مي آورم و کمي از دو طرف بدنم جدا مي کنم و کمي که آغوش باز مي کنم رطوبت نرمش روي صورتم مي نشيند. و هر عابري که قدم قدم ،‌ آرام آرام شکل مي گيرد، شايد منم ، شايد تويي،‌ بعد همه جا سفيد و همه چيز دور و محو تا اينکه قدم قدم ،‌ آرام آرام ...و لحظه اي که نرم و سبک فرو مي روم ... تا لحظه اي که مژه هايم خيس مي شود. و عابري که شکل مي گيرد. يک قدم شايد فاصله ، سرم را مي چرخانم و گم مي شود. بر مي گردم. دوباره مه دور مي شود. قدم قدم ،‌ آرام آرام مي روم. حواسم هست! دستم را که روي موهايم مي کشم خيس مي شود. مه امشب ، همين مه ماه ژانويه شايد تويي شايد منم . قدم قدم ، آرام آرام ،‌سبک ، مژه هايم خيس مي شود تا نزديک نزديک نزديک و سر که بر مي گرداني همه چيز دوباره سفيد و محو و محو و من هنوز قدم قدم ، آرام آرام در خيابان هفتم تا عابر بعدي .