هميشه فهم اينکه دو نفر يا عاشقن يا قهر برام سخت بوده .
گاهي فکر مي کنم شايد وقتي اين شکلي مي شه که اولي عشق نيست و مرضه
يا دومي قهر نيست و ساديسم يا مازوخيسمه . يا همه اينها يا اون هيچ کدومي که من هيچ وقت نفهميدمش .
سخته ديگه . اين رفيق خارجي ما خوب حرفي مي زد. اينکه به يکي بگي دوستت دارم. اما خوب نمي تونيم الان کنارهم باشيم سخت ترين کار دنياست . مخصوصا که بخواهي رابطه را دوستانه نگه داري . مخصوصا که طرفت از جنس تو نباشه .
يادم رفت بپرسم از جنس من نباشه يعني اگه من دخترم اون پسر يا معني ديگه اي داره؟!! اين يکي رو هم نفهميدم .
آهاي قهر قهرو... من نفهمم. بيا توضيح بده بينم .
Nahayat
Saturday, February 21, 2004
Thursday, February 19, 2004
يه عده به خاطرش پيرهن چاک مي دن . يه عده به خاطرش عاشق مي شن . يه عده به خاطرش پول خرج مي کنن . يه عده سرش تخته بازي مي کنن . يه عده به خاطرش افسردگي مي گيرن . يه عده به خاطرش تيپ مي زنن . يه عده سرش چاقو مي کشن . يه عده قيصر مي شن . يه عده سنشون رو بالا مي برن . يه عده هم بي خيالش مي شن . يه عده خودکفا و بالاخره يه عده هم شوخي شوخي حالشو مي برن !!!
چيزي جا افتاده ؟!!!
چيزي جا افتاده ؟!!!
Monday, February 16, 2004
بچه شده بودم . نه فقط بچه . بازيگوش و درحال جست و خيز. کنارم پسر بچه تپلي و شيطون .باهم از يک ظرف انگور مي خورديم و مي خنديدم . معلم همچنان همان چهره بد خلق هميشگي را داشت. بوي مداد جويده شده زير دماغم و در ته ته کمي اضطراب که ترکه تاريخي معلمي در ذهنم حک کرده .
نشانه هايش را دريافت کردم . کار سختي نبود. اين کودک که به خوابم مي آيد و همه نشاط و سرمستي اش را فرياد مي کشد. حتما دلش قهقهه هاي مستانه ام را مي خواهد. دلش براي همه احساس محبت و دوستي که کنارش خالي است تنگ است.
اما زبان نشانه اش همان يک کلمه است . « تکامل»
بازش نمي نهم . حتي اگر از فهم هر « تو » خارج باشد.
بازش نمي نهم . حتي اگر هنوز در پس يک خواب مانده ... بيدار مي شوم.
نشانه هايش را دريافت کردم . کار سختي نبود. اين کودک که به خوابم مي آيد و همه نشاط و سرمستي اش را فرياد مي کشد. حتما دلش قهقهه هاي مستانه ام را مي خواهد. دلش براي همه احساس محبت و دوستي که کنارش خالي است تنگ است.
اما زبان نشانه اش همان يک کلمه است . « تکامل»
بازش نمي نهم . حتي اگر از فهم هر « تو » خارج باشد.
بازش نمي نهم . حتي اگر هنوز در پس يک خواب مانده ... بيدار مي شوم.
Sunday, February 15, 2004
اين تيکه هست که مي زنن ته اتصال اون ميله و در يخچال . نه اتصال نه . اين گارد جلوي طبقات تو در يخچال هست . بعضياش تهش يه تيکه مثلث شکل يا شايدم مربع شکل داره . جنسش ؟ بچه بودم به همه اينها مي گفتم کائوچو .. الان هم مي گم ..ممم...چيز نمي دونم ... خلاصه از جنس مواد نفتي است !!! گنده گوزي بودا..!!!
اگه خلاصه او تيکه شکسته باشه . مي شه زير سيگاري براي دو ماه گذشته و سه ماه آينده ... بعد سيگار که توش خاموش مي کني هر دفعه يه تيکه اش سياه مي شه و يه ذره آب مي شه . يه چيز بي ريخت لجني مي شه که حد نداره . اما خوب بهتر از دستمال کاغذي و کاغذ جواب مي ده . اما نه بهتر از زير سيگار کريستال !!
براي خاموش کردن سيگارهايمان ... بهتر است هزينه کنيم و يک زير سيگاري مناسب خريداري نماييم ....
* معلومه که مي خواستم يه چيز فلسفي بگم ؟!!!
اگه خلاصه او تيکه شکسته باشه . مي شه زير سيگاري براي دو ماه گذشته و سه ماه آينده ... بعد سيگار که توش خاموش مي کني هر دفعه يه تيکه اش سياه مي شه و يه ذره آب مي شه . يه چيز بي ريخت لجني مي شه که حد نداره . اما خوب بهتر از دستمال کاغذي و کاغذ جواب مي ده . اما نه بهتر از زير سيگار کريستال !!
براي خاموش کردن سيگارهايمان ... بهتر است هزينه کنيم و يک زير سيگاري مناسب خريداري نماييم ....
* معلومه که مي خواستم يه چيز فلسفي بگم ؟!!!