Friday, August 29, 2003

خوب بلدمت. خيلي ...ي. قشّنگ مي‌دونم داري چي‌كار مي‌كني. مي‌خواي دهنمو سرويس كني، مي‌دونم. مي‌خواي خرم كني حرف بزنم. مي‌خواي عاشقم كني، خُلم كني. بعد كه عاشقت شدم، مي‌دوني چيكار مي‌كني؟ با همون روش هميشگيت، يه كاري مي‌كني شروع كنم ازت تعريف كردن، التماس كردن. بعد مي‌شم باربي. از همونا كه روزي 100 تاشو مي‌دن بيرون، همه م عين هم. بعد تو بهم مي‌گي، خستم، برو تكراري. مي‌گي از اين ..شعرا قبلاً م شنيدم. بعد خيالت راحت مي‌شه. رااااحت كنار اسمم تيك مي‌زني.
تو مي‌خواي لهم كني،
خوب مي‌‌دونم. واسه همين مي‌ترسم.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home