خوب بلدمت. خيلي ...ي. قشّنگ ميدونم داري چيكار ميكني. ميخواي دهنمو سرويس كني، ميدونم. ميخواي خرم كني حرف بزنم. ميخواي عاشقم كني، خُلم كني. بعد كه عاشقت شدم، ميدوني چيكار ميكني؟ با همون روش هميشگيت، يه كاري ميكني شروع كنم ازت تعريف كردن، التماس كردن. بعد ميشم باربي. از همونا كه روزي 100 تاشو ميدن بيرون، همه م عين هم. بعد تو بهم ميگي، خستم، برو تكراري. ميگي از اين ..شعرا قبلاً م شنيدم. بعد خيالت راحت ميشه. رااااحت كنار اسمم تيك ميزني.
تو ميخواي لهم كني،
خوب ميدونم. واسه همين ميترسم.
Friday, August 29, 2003
Previous Posts
- 1. خوش بحالم. خوش بحالم كه براي اولين بار كه تا عم...
- نمي شه . وقتي اينقدر ناشي ام هي حواله ات بدم به آر...
- برداشتی از چند معاشرت از پیش تعیین نشده یا شده : 1...
- دخترک ! اگر لفظ مناسبي باشد . حدود سي سال شايد. رو...
- هر کاري کردم نشد تو بلاگر فارسي بزنم . تا بالاخره ...
- هر دفعه با دقت نگاهش می کنم . اول فکر کردم همون دخ...
- چی می شه که یکهو دلم می خواد یه کاری بکنم ؟ بعد می...
- دستش را روی زنگ گذاشته بود. زنگ صدای عجیبی می داد...
- نور- سایه - موسیقی فریاد می زند ء برقص ء برقص نو...
- به رهی دیدم برگ خزان پجمرده ( منظور از ج همون ر سه...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home