هر کاري کردم نشد تو بلاگر فارسي بزنم . تا بالاخره يه ماچ خرجش کردم و اومدم تو اديتور فارسي تايپ کردم .
گفته بودم که لازم نيست خيلي زحمت بکشي که يکي رو فراموش کني ؟
اينقدر بايد بگردي تا يادت بياد که کي قرار بود فراموش بشه .
بقيه اش آب خربزه است !
Saturday, August 23, 2003
Previous Posts
- هر دفعه با دقت نگاهش می کنم . اول فکر کردم همون دخ...
- چی می شه که یکهو دلم می خواد یه کاری بکنم ؟ بعد می...
- دستش را روی زنگ گذاشته بود. زنگ صدای عجیبی می داد...
- نور- سایه - موسیقی فریاد می زند ء برقص ء برقص نو...
- به رهی دیدم برگ خزان پجمرده ( منظور از ج همون ر سه...
- اعلام وضعیت : خستگی . بی حوصلگی. بغض دائم . سرازیر...
- خوب تا لحظه آخر داشتم كارها را راست و ريس مي كردم ...
- من مي گم غريبه رفته . غريبه نيست . به همه جا سر زد...
- وقتي مي دوم ، تمام ديوار روبرويم آينه است . لغزش ق...
- -من گفتم -من كه خوشحالم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home