Sunday, August 10, 2003

به رهی دیدم برگ خزان پجمرده ( منظور از ج همون ر سه نفطه است که این کی برد نداره فکر کنم !) زبیداد زمان ... لای لای لالا لای لای .. یا مثلا فقط به خاطر تو دام دارام دام دام می کنم فقط به خاطر تو .. فکر کن این آهنگ ها هی میاد تو مغزم . از این ها بی ربط تر هم الان سراغ ندارم . احتمالا سیستم اساسا گوزیده دیگه . اینقدر این روزها در برابر واکنشهای غیر منتظره قرار گرفته که یه جورایی همین ر سه نقطه اش خراب شده ! اصلا دلم نمی خواد فعلا اینجا باشم . فکر می کنم اصلا حتی دیگه خودم هم برای خودم مخاطب خوبی نیستم . فعلا نمی فهمم که چه خبره . فقط یه موج ترس می یاد . با یه حس قدرت می ره . یه حال گه با یک رویایی شیرین . و کلا هی یادم می یاد که فرصت خوبیه که دیگه که یادم باشه... چی رو یادم باشه ؟ نمی دونم .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home