دو، سه روزه كه هر وقت از جلوي آينه رد شدم ، يك ترمز زدم ، يك دنده عقب ، يك نگاه تو آينه و بعد
خيلي بلند و رسا ، جوري كه خوبه خوب شنيده شه ، گفتم : سلام الاغه عزيز ، حالت چطوره ؟
تا حالا سابقه نداشته اينقدر با خودم مهربون باشم .
Tuesday, April 15, 2003
Previous Posts
- برگرفته از مكالمه تلفني روز سه شنبه .... -چي شده ؟...
- خدمت همه دوستان اعلام مي كنم كه فصل فصله بهاره .
- چه قدر اين هوا رو دوست دارم ، اين هوايي كه خاكستري...
- آخرين ملاقات بود بود . خودش بنا رو اينطور گذاشته ب...
- وارد شد. دستهاش پربود . پاهاشو دونه دونه انقدرتكون...
- وقتي دست مي كشي روش قشنگ مي فهمي كه چه شكليه ، خيل...
- اون روز رو يادته ؟ اومدي به خانه من . نه ، دفعه او...
- ساعت سه بعدازظهره ، اما خورشيد خيال كج شدن نداره ....
- اين رفيق ما هر چي مي شه ، ما بهش مي گيم ، چي شد ؟ ...
- سه سال قبل - دم درب پاركينگ پسر اولي : سلام پسر...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home