سه سال قبل - دم درب پاركينگ
پسر اولي : سلام
پسر دومي : سلام
- بگو ببينم . چي ديدي كه اينقدر هيجان زده بودي ؟
- هرچي ديدم بگم ؟
- آره ، مگه چه عيبي داره ؟
- عيب ! نمي دونم عيب داره يا نه
- طفره نرو . بنال ببينم چي ديدي
- من تازه رسيدم بالا . اومدم كليد بندازم كه ديدم يه صدايي مي ياد
- اينا رو گفته بودي . رفتي بالا ؟
- گفته بودم بالا ؟! آها . آره پيچ پله رو رد كردم . صدا از پشت در پشت بام مي اومد .
- خوب ؟
- نمي شه گفت .
- زر مي زني يا ...؟
- خوب . خوب . ديدم كه
- هر دو تا شون رو ؟
- من گفتم دو تا بودن ؟
- ا .. نمي دونم تو چي گفتي . حالا بگو
- من نگاه نكردم . ولي كامل گوش كردم . معلوم بود كه ...عيبه . ولش كن .
- با كي بود ؟
- اون يكي رو نديدم .
- نديدي ؟
- نه
- همين ؟!
- آره
- عجب
- آره .
سه سال بعد . دم درب پاركينگ
پسر اولي : سلام
پسر دومي : سلام
- شنيدي ؟
- چي رو ؟
- شنيدي كه من و اون ....
- آره . همون سه سال پيش شنيده بودم ....
Monday, March 31, 2003
Previous Posts
- آن شب باور نمي كرد كه مقصرباشد . هميشه وقتي كارش ط...
- فيلم خانه روي آب رو ديدم . و خوشم اومد . با ترس و ...
- مي خوام برم خريد . برم يه جعبه مداد رنگي بخرم ، و ...
- يه اعتراف وبلاگي : اين وبلاگ كه به توصيه يه دوست م...
- اين هم خودش معركهس ... اينكه بلد باشي دوتا چيزو ب...
- صبح شده بود . بيدار شده بود اما چشمهايش بسته . كل...
- آي دنيا دنيا ! چه ها كه نمي كني با من ، با ما بهت...
- چهارشنبه سوري الان موقعيت يك آدم ميانسال بي روح و...
- يه صف طويل بود .درست جلوي درب دانشكده . اقلا پانصد...
- ......اون روز توي اتاق نشسته بوديم كه س رفت سراغ ا...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home