مي خوام برم خريد . برم يه جعبه مداد رنگي بخرم ، و يه جعبه ماژيك . مي خوام همه اينهايي كه مي خوام بنويسم رو نقاشي كنم . مي خوام دوستم رو بكشم و همه رنگهاشو هم انتخاب كردم . مي خوام اون يكي دوستم رو هم بكشم و رنگهاي اون رو هم انتخاب كردم . مي خوام استادمو بكشم . رنگهاي اونو هم انتخاب كردم . ولي فكر كنم رنگ آبي كم بيارم .
چون بالاي سر هر سه تا شون يه آسمون آبي بزرگ مي خوام بكشم .
Saturday, March 29, 2003
Previous Posts
- يه اعتراف وبلاگي : اين وبلاگ كه به توصيه يه دوست م...
- اين هم خودش معركهس ... اينكه بلد باشي دوتا چيزو ب...
- صبح شده بود . بيدار شده بود اما چشمهايش بسته . كل...
- آي دنيا دنيا ! چه ها كه نمي كني با من ، با ما بهت...
- چهارشنبه سوري الان موقعيت يك آدم ميانسال بي روح و...
- يه صف طويل بود .درست جلوي درب دانشكده . اقلا پانصد...
- ......اون روز توي اتاق نشسته بوديم كه س رفت سراغ ا...
- چند روز پيش ديدمش . درست همونطوري بود كه حدس مي زد...
- نادرابراهيمي يه چيزي مي گه شبيه به اين : (تو كتاب ...
- يه عقد سياه ، با تبخير چاي تنبونشو روي ليوان كشيده...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home