يه اعتراف وبلاگي :
اين وبلاگ كه به توصيه يه دوست مهربون و با صفا ايجاد شد ، اولش يه تست بود . يعني اون دوست روي هوش و توانايي من حساب مي كرد براي همين نشست جلوي كامپيوتر و به من گفت اينطوري .. بعد اينطوري و بعد يه اسم بگو .. من گفتم نهايت . بعد يه آدرس من گفتم نهايت . قبلا گرفته بودنش ، پس شد بي نهايت و ... قرار شد من تمرين كنم و سريعا همه چيز رو طراحي كنم و قيافه وبلاگم رو خوشگل كنم . حالا يه هشت ، نه ماهي از اون روز مي گذره و من اينكار رو نكردم . يكيش تنبلي خودم . يكيش هم دست بالا گرفتن من توسط دوستم .
حالا . امروز وبلاگم رو دوست دارم . جدي جدي دوستش دارم . خيلي چيزهايي كه به وبلاگم مربوط مي شه رو هم دوست دارم . اما يه چيزي بيشتر از بقيه چيزها اينجا مشكل داره اون هم رنگ قالب و فونت و خلاصه تيرگي و تاري و سخت خونده شدن مطالبه . اين سختي از نظر بعضي ها به خاطر نا مفهوم نوشتن نويسنده و از نظر بعضي ها به خاطر فونت مشكي توي زمينه آبي است .
درستش مي كنم . فكر كنم فعلا اون قالب ايده آل رو ناديده بگيرم و زمينه رو سفيد كنم . تا بعد . براي همين يه كار هم تا آخر اين هفته فرصت مي خوام .
چه مي شه كرد فراخي سوراخ است و اينهمه كار !!!
Friday, March 28, 2003
Previous Posts
- اين هم خودش معركهس ... اينكه بلد باشي دوتا چيزو ب...
- صبح شده بود . بيدار شده بود اما چشمهايش بسته . كل...
- آي دنيا دنيا ! چه ها كه نمي كني با من ، با ما بهت...
- چهارشنبه سوري الان موقعيت يك آدم ميانسال بي روح و...
- يه صف طويل بود .درست جلوي درب دانشكده . اقلا پانصد...
- ......اون روز توي اتاق نشسته بوديم كه س رفت سراغ ا...
- چند روز پيش ديدمش . درست همونطوري بود كه حدس مي زد...
- نادرابراهيمي يه چيزي مي گه شبيه به اين : (تو كتاب ...
- يه عقد سياه ، با تبخير چاي تنبونشو روي ليوان كشيده...
- زمين گرم ، شيشه سرد، هوا ولرم ، تصوير رنگي ، صدا ب...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home