زمين گرم ، شيشه سرد، هوا ولرم ، تصوير رنگي ، صدا بم .
تصوير : شش تا گل پامچال ، زرد ، بنفش ، سفيد دوتا ، قرمز دوتا.
يك نگاه گره خورده به تصوير
دستي برشانه نگاهش مي خورد . روي برمي گرداند .
همچنان گل هاي پامچال درتصوير مي مانند.
كسي بند كفشهايش را مي گشايد .
به آرامي روي زمين قرارمي گيرد .
همچنان زمين گرم است و حتي گرمتر.
كسي با شيشه ، كسي با هوا كاري ندارد.
كسي وارد مي شود.
گلهاي پامچال را مي برد .
همچنان شيشه سرد، هوا ولرم وصدا بم است .
دستي برشانه نگاهش مي خورد . روي برمي گرداند .
همچنان تصوير باقيست .
Wednesday, March 05, 2003
Previous Posts
- * (در آشپزخانه ) با هزار آوا و هزار لحن گفت : فكر ...
- مبتكر بودن خيلي مهمه . مخصوصا مبتكر لحظات خاصي بود...
- تمام مدت كه خوابيده بودم . دستم زير سرم بود . خواب...
- س ، تا دير وقت مجبور بود كار كند . با اين حال قرار...
- اينجا امنه ؟ توي اتاق او روي تخت يك نفره دمرو افتا...
- مدتهاست كه از دست هرچي دوسته ناليدم و ناليده بس ك...
- من واقعا بچه ها رو دوست دارم و اكثرا به همين دليل ...
- تا حالا چند بار پيش اومده كه : يه كاري كنم كه جلوي...
- امروز با او رفتم بيرون . مثل هميشه سرشار از عشق و ...
- from a junk mail! Smile: A curve that can set a l...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home