تا حالا چند بار پيش اومده كه :
يه كاري كنم كه جلوي يك جدايي يا تموم شدن يه رابطه اي كه كامل نشده رو بگيرم .
و هر بار در تمام مسير دلهره و دلهره دارم كه مي تونم يا نه .
ولي مي تونم . يعني هر وقت كه از ته دل بخواي مي توني . كافيه مطمئن باشي كه جاي درستي واستادي .
اين شعر ديشب بهم خيلي چسبيد :
پرنده اي كه پشت باران مي پريد
از خواب ما گذشت
ما فقط درخواب پنجره را گشوديم
باران در ليوان نيلوفر بود.
فهميديم :
گيلاس در حوصله ي بهار رسيد .
( بد نبود اينو به طعم گيلاس عزيز هديه مي كردم !)
Tuesday, February 25, 2003
Previous Posts
- امروز با او رفتم بيرون . مثل هميشه سرشار از عشق و ...
- from a junk mail! Smile: A curve that can set a l...
- وفاداري هنگامي كه از يك عشق حقيقي ناشي نشده باشد ،...
- دارم خودم رو مي كشم كه ببينم چه جوري مي شه از تكرا...
- كسي كه خداحافظي اش را تباه مي كند .نمي تواند از تج...
- من قبلا گفته بودم كه احتياج به اين حداقل حريم خصوص...
- دوباره كلاغها درخوابم بودند . تو هم بودي . او هم ب...
- وقتي از ديگران بيشتر از خدا مي ترسم به دو چيز فكر ...
- يه وبلاگ بي سرو صدا و خوب پيدا كردم
- چرا اين گير مي كنه ؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home