reject يك... اين براي چندين سال پيش بوده، وقتي دوستش بهش يه حرفي زده بود، كه تا زير گلوش رو بغض گرفت. اما به دوستش لبخند زد.
reject دو... اين يكي مال عمههه بود.
reject سه... اون روز يادته؟ خودت رو خوشگل كرده بودي، كاري كه هيشكي نميكنه. كاري كه هرگز قدرداني نشد. هرگز، درك، نشد.
reject چهار... اون روز تو خيابون؟ اين مال اون بود؟ فكر كنم. از خيابون رد ميشدين، همش دروغ بود.
reject پنج... شيش... هفت....
كم نيست، خيلي ساله. بقيهش رو بلد نيستم بخدا. اما اينقدر زنگ ميزنم تا تو reject كني، كه ديگه هيچ reject ي تو دلت نمونه.
هيچي.
Friday, September 05, 2003
Previous Posts
- همشو سانسور ميكنم. اينطوري خيلي امنتره. سانسور م...
- اطلاعيه "براي خواص " تا اطلاع ثانوي از پذيرش کليه...
- خوب بلدمت. خيلي ...ي. قشّنگ ميدونم داري چيكار مي...
- 1. خوش بحالم. خوش بحالم كه براي اولين بار كه تا عم...
- نمي شه . وقتي اينقدر ناشي ام هي حواله ات بدم به آر...
- برداشتی از چند معاشرت از پیش تعیین نشده یا شده : 1...
- دخترک ! اگر لفظ مناسبي باشد . حدود سي سال شايد. رو...
- هر کاري کردم نشد تو بلاگر فارسي بزنم . تا بالاخره ...
- هر دفعه با دقت نگاهش می کنم . اول فکر کردم همون دخ...
- چی می شه که یکهو دلم می خواد یه کاری بکنم ؟ بعد می...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home