Nahayat
Sunday, November 03, 2002
تو پرده پيش گرفتي وزاشتياق جمالت زپرده بدر افتاد رازهاي نهاني
مرا مپرس كه چوني به هرصفت كه توخواهي
مرا مگو كه چه نامي به هر لقب كه توخواني
من اي صبا ره رفتن به كوي دوست ندانم
تومي روي به سلامت
سلام ما برساني
posted by Raha @
10:28 PM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
Previous Posts
امروزصبح حليم خريدم . آوردم شركت و به اتفاق پاره ا...
سحر كه از كوه بلند جام طلا سر مي زنه . بيا بريم او...
قابل توجه استاد گلدون: از وبلاگ دخترك شيطان: دانش...
اي اي اي اي . چه كردم . يه حس و يه حال رو فرو خرد...
شراب ------- شراب مي نوشم . او نيزهست . روي بام س...
مادرروح -------- (ديروز) چه چيز اين وزن را تحمل خو...
من روي تراس شركت در طبقه 11 ايستاده ام . بارون ميا...
كلاغ سياه رفت . ايستاده ايم بر آستان دري كه كوبه ...
هزارسال پيش يه دوستي داشتم كه برايش يكي از نوشته ه...
يه عالمه زورمي زني كه تكون بخوري . فكركني . رشد كن...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home