تو پرده پيش گرفتي وزاشتياق جمالت زپرده بدر افتاد رازهاي نهاني
مرا مپرس كه چوني به هرصفت كه توخواهي
مرا مگو كه چه نامي به هر لقب كه توخواني
من اي صبا ره رفتن به كوي دوست ندانم
تومي روي به سلامت
سلام ما برساني
Sunday, November 03, 2002
Previous Posts
- امروزصبح حليم خريدم . آوردم شركت و به اتفاق پاره ا...
- سحر كه از كوه بلند جام طلا سر مي زنه . بيا بريم او...
- قابل توجه استاد گلدون: از وبلاگ دخترك شيطان: دانش...
- اي اي اي اي . چه كردم . يه حس و يه حال رو فرو خرد...
- شراب ------- شراب مي نوشم . او نيزهست . روي بام س...
- مادرروح -------- (ديروز) چه چيز اين وزن را تحمل خو...
- من روي تراس شركت در طبقه 11 ايستاده ام . بارون ميا...
- كلاغ سياه رفت . ايستاده ايم بر آستان دري كه كوبه ...
- هزارسال پيش يه دوستي داشتم كه برايش يكي از نوشته ه...
- يه عالمه زورمي زني كه تكون بخوري . فكركني . رشد كن...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home