اينجا هوا آفتابي است
اينجا دوستي نزديک است
اينجا قايق سفيد است
اينجا آب آبي است
اينجا جان جهان است
اينجا اما « هم » کم دارد
اينجا نه فقط کوير و کليد و سماور ندارد
اينجا تو را کم دارد
-------------------
همانجا روبرويش نشسته بود و حلقه حلقه موهاي خيسش را مي شمرد
« حواست کجاست؟»
و آنجا خدا لبخند را آفريد.
--------------------
بوي رازقي او را برد تا مرز قبور
بوي شمعداني تا سطح موزاييک
بوي خاک تا پيشاني مادر
بوي آب تا مرز بلوغ
بوي نسترن تا مهرماه ۵۹
بوي توت تا دلهره
بوي او تا باور تخيل
-----------------------
گاهي هم صبحها با صداي روشن بيداري بيدار مي شوي
همان که خورشيد از لايه پنجره عبور مي دهد
گاهي هم از صداي نفسي بيدار مي شوي
همان که تو را پس مي زند تا اقرار تنهايي
يک روز هم بيدار مي شوي از هيچ
-----------------------
همه خوابهايت را ننويس
آنهايي که ترا تا پرييشاني تارکوفسکي مي کشاند را بنويس
آنهايي که لحظات بي نظيرت را تکراري مي کند
بسوزان ، بميران ،
بوي دست خدا مي دهد اين يادآوري لحظات ناب از پس خوابهاي نسياني
Friday, August 26, 2005
Previous Posts
- دلم تنگ مي شهبعد يه ماهي نارنجي توش وول مي خورهاين...
- آخه تو چرا به من گفتي پري دريايي کوچولو؟چرا هميشه ...
- سيا که مي گفت پوري يک چيزيش مي شود. تعادل ندارد. م...
- زن دستش را مثل هميشه دور خودش جمع کرده ، انگار که ...
- سر بعضي از کلمات صدايش يک حالت عجيبي مي شود. صداي ...
- روز تولدش گفت:« آنقدر مرگ واقعي است که عقلانيت ما ...
- Inja hataaa, Editor Farsi ham farsi neminevise, ma...
- من از « او » رسما عذرخواهي مي کنم که در فاصله ميان...
- يک حالت عجيبي شبيه به سر درد يا شبيه به حالت تهوع ...
- در بزرگ نرده اي سياه را با تمام زوري که داشت هل دا...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home