دلم تنگ مي شه
بعد يه ماهي نارنجي توش وول مي خوره
اينقدر مي خوره که دلش درد مي گيره
دردي که تا ته تيغش مي ره
بعد جاي تيغش مي سوزه
اينقدر بدجور که جاش مي مونه
اينقدر مي مونه که بيرونش کنم
اينقدر بيرونش مي مونه که دلم تنگ شه
اينقدر دلم تنگ مي شه که
دلم تنگ مي شه
Monday, August 22, 2005
Previous Posts
- آخه تو چرا به من گفتي پري دريايي کوچولو؟چرا هميشه ...
- سيا که مي گفت پوري يک چيزيش مي شود. تعادل ندارد. م...
- زن دستش را مثل هميشه دور خودش جمع کرده ، انگار که ...
- سر بعضي از کلمات صدايش يک حالت عجيبي مي شود. صداي ...
- روز تولدش گفت:« آنقدر مرگ واقعي است که عقلانيت ما ...
- Inja hataaa, Editor Farsi ham farsi neminevise, ma...
- من از « او » رسما عذرخواهي مي کنم که در فاصله ميان...
- يک حالت عجيبي شبيه به سر درد يا شبيه به حالت تهوع ...
- در بزرگ نرده اي سياه را با تمام زوري که داشت هل دا...
- عزاداريتمام تائيد دوره کودکيتمام قصه هاي ظهرقربون ...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home