Thursday, January 22, 2004

فقط يه جمله مختصر و بعد....
- من مي خوام برم يه قهوه بخورم . تو هم مي ياي ؟
- آره .
قهوه را که خورديم . زمانش فقط کمي طولاني بود. سه ساعت !
اينکه يادم نمي ياد حرف چه جوري به اينجا کشيد طبيعيه . بس که حرف زد.
من اين بار فقط گاهي سوال کردم . اصلا نه حرف زدم . نه تحليل کردم و نه انرژي دادم.
من سه ساعت را نمي تونم بنويسم . اما سرفصل هاش اينا بود. يه جورايي ليست کردم . چون بهش قول دادم بهش بگم نظرم چيه . اين بار شتاب زده نخواستم حرف بزنم و يا بر پايه تجارب گذشته و درس زندگي و ....
اصل مطلب اينا بود:

- من رو دوست داره
- من هم دوستش دارم
- من مشکلات دارم
-اون مشکلات داره
- من مشکلاتم رو اونجاهايي که به اون مربوط نمي شه . نمي يارم وسط
- مشکلات اون ريده به رابطه ما
- تا حالا يه هفته کامل هم باهم دوست دختر و دوست پسر واقعي نبوديم
- هميشه تنش و حرف و حديث بوده
- دوستش دارم ها
- اونم آره . دوستم داره
- براي بهم رسيدن تلاش بايد کرد
- اون نمي کنه
- منم نمي کنم ديگه
- قبلا اون نکرد
- قبلا منم نکردم
( اون ديگه مال چي بود)
- اين وسطها من خيلي تلاش کردم
- خيط شدم
- قوي نيست
- نمي خواد يه بخشهايي رو بگيره دستش
- من ؟ منم ديگه حوصله ندارم
- حوصله اون رو دارم
- حوصله تنش منش ندارم
- يه رابطه سالم
- يه رابطه آروم . نه اينکه ته داشته باشه . نه بابا . ولي حال داشته باشه
- هر کدوم به مدل خودمون درگير مي شيم
- اون وقتي حال خودش رو نداره
- من وقتي حال هيچکي رو ندارم
- بهم هيچ قولي نداديم
- اما توقعمون زياده
- من الان حالم بهتره
- اون هم کار و بارش درست شه خوب مي شه
- هر کي قوي تره حالش بهتره
- هر کي ضعيف تره عاشق تره
- اين شده رابطه ما
- هيچ کي ديگه هم تو زندگيم نيست
- اما مي تونه باشه
- اونم همينطور
- من يه بار رفتم با يکي . ناراحت شد
- اون ده بار رفته با ده نفر . به من چه
- نمي خوام براي تصوير خودش دوسم داشته باشه
- تصوير مال اونه
- من رو به خاطر خودم نمي خواد
- همه اينجورين ؟
- من نمي تونم به زور هلش بدم
- بايد امتحانش رو پس بده
-آره بابا . هزار بار . امتحانش کردم . همه رو با ارفاق ده شده
- من بيست مي خوام
- وقتي دوسم نداره بيشتر حسودي مي کنه
- من اصلا حوصله توقع ندارم
- نه . مسووليت هام رو قبول مي کنم
- نه . اينکار رو نمي کنم . که به خاطر يکي ديگه زندگيم رو تغيير بدم
- بياد کنار من راه بره اگه مي خواد
- همسفر مي شم . اما ديگه تغيير مسير نمي دم
- الان مي گه دوست دارم . اما تا يکي از مشکلات بياد.جا مي زنه
- آره مطمئنم
- خوب سابقه اش اينجوري بوده
- مشکلاتش رو ... چه مي دونم ...زندگيش رو اينطور که هست پذيرفته
- خوب آخه ايني که هست با بودن من منافات داره
- نه به خاطر هيچي .
- مثلا ؟
- نه پول . نه تحصيلات . نه خانواده . نه قيافه . نه سکس
- به خاطر اين چيزا که دوستش ندارم
- اينا همه جا هست
- سکس ؟
- همه دفعه هاي آخر رو برخلاف ميل باطنيش !!!‌فقط اون حال کرد.من نه !
- تو يه جمله؟
- تو اينهمه نتونستم بگم . تو يه جمله چه جوري حسم رو بگم ؟
- خودم ؟ نه . اصلا رابطه جدي نمي خوام
- بعدا ؟ نمي دونم . شايد . الان خودخواهم . خوبه ؟!!!
- مي خورم . مرسي
- الان که با هم نيستيم
- اصلا نمي تونم بفهمم چي خواهد شد
- ترس ؟ شايد.
- از عشقي که داشته بهم هر دومون خوشمون مي ياد.
- خاطره خوب ؟ کلي
- خاطره بد ؟ زياد
- اعتماد ؟ هرکي به مدل خودش نداره
- تفاهم ؟ کافي نيست که . فرض کن بفهممش
- توافق ؟ هنوز نکرديم
- آخه سر چي ؟ وقتي نگاهمون به زندگي فرق مي کنه
- گفتم ديگه . اون پذيرفته . من نه .
- شايد بگم اصولا اون پذيراست و من نه بهتره
- هرکدومش يه خوبيايي داره
- شايد چون از وضع زندگيم راضي ترم
-اونم به اين نقطه برسه .ممکنه همه چيز خوب شه . يا کاملا برعکس
- چي کار کنم حالا ؟

جدي جدي اين نظر مي خواد. يعني لازم دارم .بگين نظرتون رو من بهش بگم .دختره اهل يه جزيره است . گير کرده تو يه قاره !!!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home