Nahayat
Tuesday, December 30, 2003
اگر کاملا اتفاقي رويم را برنمي گرداندم و پشت در را نگاه نمي کردم . کاغذ سفيد کوچکي که به پشت در چسبيده بود را نمي ديدم.
« رد پايم را روي برفها دنبال کن . منتظرم: غريبه »
تمام انگشتهايم را شمردم ... برف نمي آيد.
posted by Raha @
11:28 AM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
Previous Posts
تمام ترسم همين بود. فرقي نمي کنه . مي دونم. اما ان...
خبر که رسيد. اولي : گريه و شيون دومي: نفرين و نال...
اين حسي که من دارم خيلي ......... نمي تونم توصيفش ...
آدم دقیقه نود ، اینو اون به من می گه ! آدم وقت ا...
یه وبلاگ رو بستگی داره چه موقع راه انداخته باشی ، ...
نمی فهمی ؟ واقعا نمی فهمی ؟ جان خودت نمی فهمی ؟ نم...
دیگر نمی توانم سنگینی سرم را تاب بیاورم . سرم را ت...
کلی درباب اینکه جنسیت معنا داره یا نداره حرف زدی. ...
چند تا شعر از آقای محمدعلی شاکری یکتا، نمی شناختمش...
دلم تو دهنم می زنه .نه یه ذره پائین تر. تاپ تاپ ت...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home