Friday, December 19, 2003

یه وبلاگ رو بستگی داره چه موقع راه انداخته باشی ، به چه منظوری راه انداخته باشی و البته هزارچیز دیگه.
اما خوب اگه از اون وبلاگا نداشته باشی که هیچ کس خبری ازش نداره . خیلی اوقات باید یه توضیحکی به دوست و آشنا بدی . این توضیح دادنه همانا و بی حال و روز شدن وبلاگ همان. نمی شه بابا . چون اگه اتفاقهای واقعی رو بنویسی یه جور ، تخیلی بنویسی ، یه جور ........ فکر کنم همینه که خیلی از وبلاگ نویس ها بعد از یه مدتی دیگه قلمشون خشک می شه و وبلاگ نویسی شون نمی یاد.
بالاخره یکی پیدا می شه که یه گیری بهت بده و موقع نوشتن شاخ شه روی ذهنت و نذاره که راحت بنویسی و اینم ظاهرا جواب نمی ده که فکر کنی با نظرخواهی گذاشتن ، می تونی به بقیه بگی که بابا هرچی می خواین بگین همون تو بگین .
مثلا تو وبلاگت نوشتی ،" دیشب که خوابیده بودم ..........."
چون مثلا
مامانت ازت می پرسه : دیشب ؟ چی شد مادر؟ حالت خوبه ؟ مریضی ؟
دوست صمیمیه می گه : خوب ....... اهوم ........دیشب .......
دوست پسره می پرسه : دیشب ؟ کی ؟ با کی ؟ کجا ؟
.. .....

حالا مثلا می تونی بنویسی ، " حالم ازت بهم می خوره "
دوباره شروع می شه
یکی می پرسه : از من ؟
دومی قهر می کنه
سومی جواب سلامت رو نمی ده
چهارمی تو نظرخواهی خودشو اینقدر لوس می کنه که تو رودربایستی گیر کنی
و ........
حالا می تونی بنویسی ، " می خواستم ببوسمت یا بنویسی می خواستم سرم رو بذارم روشونت"
دوباره شروع می شه
اونی که اون روز دیدیش که یک هفته ای جو گیر می شه
اونی که اون روز ندیدیش یک هفته ای تو قیافه است
مامانه که مهربون می شه تا یه بحث منطقی منجر به دعوا رو شروع کنه !
دوسته که تا ته توی ماجرا رو در نیاره ول نمی کنه
دوست پسره هم که تخیل مخیل براش حرف مفته و باید کونت بذاره .

همه اینها رو گفتم ............... اما حرف حساب رو گلدون می زنه .


0 Comments:

Post a Comment

<< Home