هر بار که سر و کله عاشقی پیدا می شود، سر و کله اسم شما هم پیدا می شود. عاشقی که شما کردید را احدی نکرد. پاهایم قلم شود اگر سر راه حجله تان پشت پا بگیرم. هر بار که برای شما چیزی مرقوم می کنم. سر ورقش می نویسم: اعتراف سنگین. این اعترافات من به شما تمامی ندارد. مثل عشقمان به شما، مثل حالی که از شما در جمع دوستان می گیریم. مثل بی تفاوتی هایمان به حال گرفته تان گاهی، مثل همه بی عقلی های شما و جنون های من. دیر شاید، اما امروز به سایمون و سرزمین نقاشی هایش غبطه می خورم. باید اعتراف کنم که عشق من به شما به یک چیزی در هوا یا خاک گره خورده . یک چیزی که فقط بعضی روزها و بعضی ساعتها می آید و آی آی آی .....
من صدایشان می کنم عروس خانم که اگر تا آنجایی که گفتید آمدم بدانید که نه از سر کنجکاوی است که از آغوش شما سر در آورده ام......
Friday, November 07, 2008
Previous Posts
- طالع بینیدر طالعت چند تا نخود و لوبیا ریخته روی زم...
- پرهیز شکنی در سه خط و نیم:سرمای زمستان از سرمان اف...
- عجب حیوانی شده این روزها. یک چیزی مثل شیر ماده، بز...
- بالاخره از در آمدند و کفش از پا کندند و سر ما را ر...
- این خواب که از سرم نمی پرد تاوان بوسه ای است که ند...
- اینجور بالا پریدنها چند سال یک بار در آسمان ما رقم...
- در خلوت این روزهای کوچه، ذوق و شوق تک پری هم رفت.ا...
- تابستان فصل قصه دار شدن بادبادکهای محله ماست. روز ...
- بچه تخس همسایه مان! گیریم که مرا دزدیدی، توی کدام ...
- اینجا که من را تکیه می دهد جای خوبیست. دنج است. بو...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home