عجب حیوانی شده این روزها. یک چیزی مثل شیر ماده، بز کوهی یا خرس قطبی. یک چیزی که فصل جفت گیری اش پاییز باشد.
-----
بیخود نیست که اوسا عاشق شده . هوا، هوای عاشقی است! ما که دلمان به مکالمات کوچکمان با پسر همسایه مان خوش است تا مادر از اداره برسد و کاسه کوزه مان را بگذارد بالای کمد. دلم چند پاییز بود اینجور حیوان نشده بود.
-----
توضیح واضحات: همه این ها زیر سر توجه این روزهای اوست به خلوت من.
Tuesday, September 23, 2008
Previous Posts
- بالاخره از در آمدند و کفش از پا کندند و سر ما را ر...
- این خواب که از سرم نمی پرد تاوان بوسه ای است که ند...
- اینجور بالا پریدنها چند سال یک بار در آسمان ما رقم...
- در خلوت این روزهای کوچه، ذوق و شوق تک پری هم رفت.ا...
- تابستان فصل قصه دار شدن بادبادکهای محله ماست. روز ...
- بچه تخس همسایه مان! گیریم که مرا دزدیدی، توی کدام ...
- اینجا که من را تکیه می دهد جای خوبیست. دنج است. بو...
- - با این آدمهای سر به زیر دیگر انگیزه چرخ زدن برای...
- حتی به وسوسه پریدن از سر حیاط او، دل و دماغ پریدن ...
- گفتم رویم نقش کبوتر بزن. هر بار که نخم را پاره می ...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home