اینجا که من را تکیه می دهد جای خوبیست. دنج است. بوی نم ، خاک و عطاری می دهد. گاهی کمی از یک جاییم زیرم می ماند. اما به یک پنجره دید دارد. می شود فهمید که هوا آفتابی است یا ابری. همینش خوب است. برایت ماجرای دستهای کوچک را بگویم که دیشب مرا میان خواب ربود....
امضا: بادبادک
Wednesday, April 16, 2008
Previous Posts
- - با این آدمهای سر به زیر دیگر انگیزه چرخ زدن برای...
- حتی به وسوسه پریدن از سر حیاط او، دل و دماغ پریدن ...
- گفتم رویم نقش کبوتر بزن. هر بار که نخم را پاره می ...
- سریش لازم. یک حصیرم در رفت.امضا: بادبادک
- دست شبیه آب خوردن از شیر آب مدرسه، کوچک. یک نخی هس...
- یک تپه سبز پیدا کن. برو روی بالاترین نقطه اش.امضا:...
- یکی بیاد من رو هوا کنهامضا: بادبادک
- همه چی تازگی ها....ی شده.- یک دکمه ساخته که می ذار...
- نوشتن آدمها وقتی که در ذهن خلاق راوی ساخته و پرداخ...
- آدم است دیگر، حافظه دارد، یادش می آید، یادش هم می ...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home