Nahayat
Monday, April 28, 2008
تابستان فصل قصه دار شدن بادبادکهای محله ماست. روز ها بلند و هوا معرکه. میانه این بام و آن بام، خیلی شانس می خواهد که تکیه ات بدهند بغل چنان بادبادکی!
امضا: بادبادک
posted by Raha @
3:39 PM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
Previous Posts
بچه تخس همسایه مان! گیریم که مرا دزدیدی، توی کدام ...
اینجا که من را تکیه می دهد جای خوبیست. دنج است. بو...
- با این آدمهای سر به زیر دیگر انگیزه چرخ زدن برای...
حتی به وسوسه پریدن از سر حیاط او، دل و دماغ پریدن ...
گفتم رویم نقش کبوتر بزن. هر بار که نخم را پاره می ...
سریش لازم. یک حصیرم در رفت.امضا: بادبادک
دست شبیه آب خوردن از شیر آب مدرسه، کوچک. یک نخی هس...
یک تپه سبز پیدا کن. برو روی بالاترین نقطه اش.امضا:...
یکی بیاد من رو هوا کنهامضا: بادبادک
همه چی تازگی ها....ی شده.- یک دکمه ساخته که می ذار...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home