Thursday, September 28, 2006
Previous Posts
- شانه هایش را عقب داده بود ، دو تا آرنجش روی میز و ...
- *کاش شعر می گفتم و در شعرم قاب پنجره خیره می شده ب...
- ناز نفس خانوم دریا!http://www.darya-dadvar.com/بری...
- خشم نامه ، کودکانه ، داخلی ، یک روز بارانیMy anger...
- آف لاینببین رفیق ، خوبیت نداره تو اونجا یه جور غری...
- دیروز در خونه رو که باز کرد . هنوز اون پاهای لت و ...
- خودمونی !!۱- یکی از بهترین چهار روز دنیا باز هم رق...
- خواب دیشبانگار که توریست بودیم یا مهمان کسی، هر چه...
- می گم:- بریم یک بوم سفید بخریم و یک عالمه ابر بکشی...
- کلا امروز صبح باید چایی رو از سماور می خوردیم آنهم...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home