اين لکه قرمز همانقدر شبيه به اثر بوسه دخترک مي توانست باشد که امروز جاي سوختگي است!
------------
سيستم هاي هشدار دهنده و تاخيرشان
جمله هاي هشدار دهنده با اندکي تاخير مي رسند.
مثال ۱- تا پاتون مي خوره به يه چيزي و مي ريزه، بغل دستي تون مي گه : اومدم بهت بگمااااااااااااااااا
مثال۲- وقتي يک رابطه نه چندان مسالمت جويانه ختم مي شه، بغل دستي تون مي گه که من مي خواستم بهت بگم که اين آدم
.....
مثال ۳- بچه ها که تازه جيششون رو مي گن تا مدتي يه تاخير بين احساس جيش و هشدار و ريختنش هست
و....
درست لحظه اي که هشدار مغز مي رسه که قطع کن ، طرف مقابل مي گه : الو !
------------
اگر يک لحظه شروع کردي به اين موضوع فکر کردن که کسي تکراري، سطحي يا خسته کننده است ، برو کلاهت رو بذار بالاتر.
-------------
و او آدم بزرگي است ، چرا که بسيار عميق و با معلومات روي نظرات خود تعصب دارد!و من آدم کوچکي ، چون هر بار بسيار سطحي و بي دانش استفراغ مي کنم !
-------------
اگر همه شرايط يکسان بماند، طرف مربوطه مي پذيرد که تحت يک روش درماني موثر قرار گيرد. چون همچنان :
To cause to turn away from what is right, proper, or good; corrupt
Sunday, February 20, 2005
Previous Posts
- قرارداد که نبسته ايم قرارداد که نبسته ام قرارداد ک...
- اين پاها را بايد نوبتي عوض کرد. يک جور بدي روي اين...
- جيبهايم پر سنگجيبهايت پر تيله انگشتم را آرام گوشه ...
- کسي آهنگ تولدت مبارک را داره يا مي دونه که از کجا ...
- تلويزيون رو گذاشتم توي اتاق درست زير شست پام. يعني...
- کمي گردنش را از روي شونه راست خم کرد و آرام پاي را...
- گاهي تکرار يک سوال فقط تکرار کردن همون سواله، يعني...
- و من نمي خواستم بنويسم . بخصوص الان که اصلا نمي خو...
- ..پشتش به من بود ، يعني اين يکي از هزار باري بود ک...
- گاهي مي شه که وسط يه عالمه نگراني و يه عالمه تلاش ...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home