Sunday, February 20, 2005

اين لکه قرمز همانقدر شبيه به اثر بوسه دخترک مي توانست باشد که امروز جاي سوختگي است!

------------
سيستم هاي هشدار دهنده و تاخيرشان
جمله هاي هشدار دهنده با اندکي تاخير مي رسند.

مثال ۱- تا پاتون مي خوره به يه چيزي و مي ريزه، بغل دستي تون مي گه : اومدم بهت بگمااااااااااااااااا

مثال۲- وقتي يک رابطه نه چندان مسالمت جويانه ختم مي شه، بغل دستي تون مي گه که من مي خواستم بهت بگم که اين آدم
.....
مثال ۳- بچه ها که تازه جيششون رو مي گن تا مدتي يه تاخير بين احساس جيش و هشدار و ريختنش هست

و....

درست لحظه اي که هشدار مغز مي رسه که قطع کن ، طرف مقابل مي گه : الو !

------------

اگر يک لحظه شروع کردي به اين موضوع فکر کردن که کسي تکراري، سطحي يا خسته کننده است ، برو کلاهت رو بذار بالاتر.

-------------

و او آدم بزرگي است ، چرا که بسيار عميق و با معلومات روي نظرات خود تعصب دارد!و من آدم کوچکي ، چون هر بار بسيار سطحي و بي دانش استفراغ مي کنم !

-------------

اگر همه شرايط يکسان بماند، طرف مربوطه مي پذيرد که تحت يک روش درماني موثر قرار گيرد. چون همچنان :

To cause to turn away from what is right, proper, or good; corrupt

0 Comments:

Post a Comment

<< Home