××
براي پوكه باز عزيز ،
××
خواندن يعني : چيزي آن جا است ، چيزي كه از نوشته ساخته شده ، يك شيء سخت ، مادي كه نمي شود عوضش كرد، و از وراي اين چيز مي شود با چيز ديگري ارتباط برقرار كرد ، چيزي كه به دنياي غير مادي تعلق دارد، نامريي است . فقط به فكر مي آيد و به خيال . و يا شايد چون زماني وجود داشته و ديگر نيست ، چون مال گذشته است و در دنياي مردگان گم شده ، درك نكردني ونا پيداست .
- يا بهتر بگوييم ، چون هنوز وجود ندارد . چيزي است كه مراد يك هوس و هراس است، ممكن و ناممكن است ، خواندن ، رفتن به ديدار چيزي است كه دارد به وجود مي آيد و هيچ كس نمي داند چه از آب در مي آيد...
كتابي كه حالا دوست دارم بخوانم داستاني است كه قصه اش را درحال وقوع بشنويم ، انگار صداي رعدي كه هنوز مبهم باشد ، داستاني با يك "د" بزرگ كه با سرنوشت شخصيتها يكي شده باشد ، داستاني با اين تصور كه در حال گذراندن يك حالت پريشان هستيم ، حالتي كه نه شكل دارد و نه نام ...
××
چند سطري از كتاب " اگر شبي از شبهاي زمستان مسافري " نوشته ايتالو كالوينو ، ترجمه ليلي گلستان
××
من خوب از كيسه خليفه بخشيدن رو ياد گرفتم !
Tuesday, June 03, 2003
Previous Posts
- پاشو روي پدال گاز تا آخر فشار داد. سرشو كجكي از پن...
- با توجه به اينكه آگهي ذيل كاملا جدي بود ! به تمام ...
- يك خانوم با سليقه ، خوش تيپ ، تحصيل كرده و مطمئن ،...
- مامان جون يك نوه چهار ساله داره كه از روز تولدش اي...
- مراقب باش . مراقب اون عشقي كه يكي بهت مي ده باش ...
- وقتي تمام زندگيت رو يك چيزي دربر مي گيره ، يك چيزي...
- وقتي اينهمه فاصله مي افته . وقتي يك رابطه بوي نحسي...
- می دونی الان کجا نشسته ام؟ توی یه کافه، با میزهای ...
- عجب نيمه شبي است ! خواب مي بينم كه دارم خواب تعبي...
- رسيدم .... بالاخره رسيدم ...... آنقدر نقب زدم ، آن...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home