می دونی الان کجا نشسته ام؟
توی یه کافه، با میزهای گرد و صندلی های لهستانی،
موسیقی با نوای فلوت جریان دارد.
می دونی تصویرم از آینده چیست؟
همین الان خودم رو دیدم که تنها نشسته ام
و
زنگ می زنم که دوستی بیاید،
تا تنها نباشم.
بعد رو به تو می کنم و می گم اینهم گرفتار است.
یادم آمد که دارم با کسی صحبت می کنم،
یادم آمد که تو هستی.
تو هستی یعنی من تنها نیستم.
Friday, May 23, 2003
Previous Posts
- عجب نيمه شبي است ! خواب مي بينم كه دارم خواب تعبي...
- رسيدم .... بالاخره رسيدم ...... آنقدر نقب زدم ، آن...
- اینجا آفتاب است . اینجا باد با برگها بازی می کند. ...
- چند نكته لازم الاجرا. 1- پس از صرف صبحانه ، كره را...
- قطره عرق آرام و نوازشگر از روي گردنش قل خورد و رفت...
- بوي شامپو و صابون زد زير دماغش و برخورد پوست نمناك...
- - اي بابا -. - پس اينطور! -. - بعدش ؟ -. - آهان -...
- ديگه چشم انتظار نشيني ها ، كه يكي از اون ور بلند ش...
- اولين ديك - شنري فحش به زودي منتشر مي شود.
- فعاليتهاي مهندسي تفصيلي اصولي زود هنگام با سس خردل
0 Comments:
Post a Comment
<< Home