اینجا آفتاب است .
اینجا باد با برگها بازی می کند.
اینجا کیسه زباله کنار بزرگراه است .
اینجا عروسک با آن لبهای سرخ حلق آویز آینه ماشین است .
اینجا پرده همه پنجره ها کشیده است .
اینجا کودک زیبای من چسب زخم می فروشد.
اینجا پشت پیراهن اتوخورده عقد عرق بسته است.
اینجا برای هم آغوشی گرم است .
اینجا باد با خیسی پیشانی من می لاسد.
اینجا وسوسه با تنگ آب شوخی دارد.
اینجا کف پا با کاشی سرد خوش است .
اینجا بچه گربه تا صبح می نالد.
اینجا کلاغهای سیاه ما کوچ کرده اند .
اینجا آفتاب است .
اینجا هرم است و گرما و انتظار حبس .
اینجا زبانت از نموری دیوار سلول می نوشد.
اینجا آفتاب است.
Sunday, May 18, 2003
Previous Posts
- چند نكته لازم الاجرا. 1- پس از صرف صبحانه ، كره را...
- قطره عرق آرام و نوازشگر از روي گردنش قل خورد و رفت...
- بوي شامپو و صابون زد زير دماغش و برخورد پوست نمناك...
- - اي بابا -. - پس اينطور! -. - بعدش ؟ -. - آهان -...
- ديگه چشم انتظار نشيني ها ، كه يكي از اون ور بلند ش...
- اولين ديك - شنري فحش به زودي منتشر مي شود.
- فعاليتهاي مهندسي تفصيلي اصولي زود هنگام با سس خردل
- -اين هزارپايي كه امشب كشتي ، شب زنش مي ياد مي ره ت...
- بهترين لحظاتم از دست مي رود ، وقتي با بهترين دوستم...
- صداقت (يك ) - دوستم داري ؟ - آره - چقدر؟ - به اند...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home