Friday, December 06, 2002

رضا زاده . وزنه بردار . يه پيشنهاد كلان و شيرين از تركيه دريافت كردكه درقبال ده ميليون دلار و ماهي دويست هزار دلار (‌يا دويست و پنجاه هزار ) براي تركيه وزنه بلند كندو او نپذيرفت . اينجا به او يك پژوي 206 و يك زمين دويست متر مربعي دركيش دادند. فدراسيون وزنه برداري نيز مي داندو اذعان داردكه درقهرماني او نقشي نداشته است .
تلويزون هفته گذشته دختر ژيميناستي را نشان داد كه از خرك افتاده و صدمه ديده و براي اين كه سلامتي اش را بدست بياورد بايد فيزيو تراپي كند و پول ندارد. فدراسيون هم اذعان داشته كه كمكي نمي تواند بكند.
چندي پيش تلويزيون سرفوتبال هنرمندان و پرسپوليس فوتباليست جواني را روي ويل چير نشان داد كه از مردم كمك مي خواست و فلج شده بود .
چندي قبل تر پسر جواني از تيم ملي بسكتبال جوانان پيشنهاد دريافت كرد كه برود فيلا دلفيا بازي كند و خرج زندگي وتحصيل وبيمه اش را آنها متقبل مي شوند و او نرفت و بعد دريك بازي ملي مصدوم شد و امروز ديگر نمي تواند بازي كند و مانده و .....
ديروز همين بحث را درجايي داشتيم . آن آقاي بسكتباليست سابق مي گفت رضازاده اشتباه كرده و بعد كه روزي فهميد دير شده . و ديگران مي گفتند رضا زاده يك قهرمان ملي است درست مثل تختي و پورياي ولي و آرش كمانگير واين ملت به قهرمان نيازدارد تا نميرد .
من با هر دو موافق بودم . دلم مي خواست براي آن روزي كه يك قهرمان خانه نشين مي شود وعمر ورزشي او تمام مي شود . بيچاره و بدبخت نشود . دلم مي خواهد كه بتوانم از الان براي آن روزي كه نمي توانم كمكش كنم . قضاوت درستي بكنم .
بعد ديدم كه خيلي باارزش است كه رضازاده باشي . خدا كند پشيمان نشود كه پشيماني او مسووليت مارا سنگين تر مي كند.
خدا كند روزي رضا زاده را محتاج نبينيم مثل نامجو و ........
من مي فهمم كه چقدر پورياي ولي و تختي و آرش و كاوه و مصدق و حسابي و شاملو و........انگيزه ايجاد كرده اند . انگيزه يك زندگي آزادانه و ناب و مي فهمم كه براي خيلي ها موثر بوده اند .
ما ملتي هستيم كه خيلي قهرمان پروريم . اما قهرمان نگه دار نيستيم .
ما خوب هورا مي كشيم و خوب اشك مي ريزيم ولي چرا قهرمانان ما در تنهايي وغربت (‌اين غربت با قربت قرين است ) مي ميرند.
ولي بازهم كه از ديروز تا حالا فكر مي كنم . مي بينم كه دست رضا زاده درد نكند . غرور اين ملت دارد مي ميرد و اين ملت با او احساس غرور مي كند .
ملتي كه رضا زاده دارد كمتر غبطه ملتي را مي خورد كه رضا زاده ندارد اما پول دارد .
اما تا كي نمي دونم .
تازگي ها خيلي حسرت مي خوريم . حسرت حساب و كتاب اون ور دنيا رو . حسرت تلف شدن منابع ملي و انساني مون رو .
چي كار كنيم ؟
ديروز درميانه بحث من درمقابل كساني كه عمل رضا زاده را تاييد مي كردند . گفتم اين تاييد و خوش خوشان ما روزي كه او ديگر وزنه نمي زند و........ به چه درد او مي خورد .
به چه درد نامجو خورد . به چه درد ........
ولي امروز فكر مي كنم كه ارزش آنها به انتخابي است كه كرده اند . و حتما اين كه مي دانيم بهاي اين انتخاب رو به تنهايي مي پردازند از آنها قهرمان ملي مي سازد .
اگر مي دانستند كه با رد آن پيشنهادات شيرين اين طرف پيشنهاد شيرين تري در كار است . ديگه حرف به اين جاها نمي كشيد .
اين وسط ما چي كار كنيم ؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home