Nahayat
Friday, January 27, 2006
من در حجم انتظارش دست به يکي شده ام . حتي به اندازه اضطرابش مضطربم. همه اش به شادي دستهاي کوچکي که گره مي شود دور انگشتمان بس .
posted by Raha @
10:30 AM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
Previous Posts
Did I hear you right? The salary is always negotia...
از وبلاگ پوکه باز:دو شعر از عبدالعلي عظيمياز چاكِ ...
نقل از :چه مي دونم !!!!!من:چقدر تقديم كنم؟راننده آ...
مه امشب ،همين مه ماه ژانويه، هاله سفيد با نقطه ه...
مي شود يا نمي شود ؟ اگر به شدت با مساله اي دست و پ...
به جاي زنيکه گفتم خانوم خجالت بکش !!!خانومي که گفت...
اين تو و اين سبو !!! من عمرا بشکنمش !--------- اين...
مي توانست راهروي به آن درازي راهروي يک هتل باشد يا...
شايد نه همه آدمها، اما خيلي ها حس فراموش شدن بهشون...
تعطيلات در متن رخوت و آنتالپي خودش گاهي آنچنان نظم...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home