Sunday, January 15, 2006

از وبلاگ پوکه باز:

دو شعر از عبدالعلي عظيمي

از چاكِ گريبانت
تلخ و گس
برگ و علف چه عطري داشت
.......

چند صحنه از محمود داوودي


اتاقي در دل شهر اجاره مي‌كنم ......

و

معرکه ي کورش اسدي


بعضي آدم‌ها دل‌داده به لحظه‌اند. در گير و دارِ يك «آن» گرفتار مي‌شوند.شكل ِيك اتاق و جوري كه يك كسي نشسته تو اين اتاق ونگاه مي‌كند به چيزي. چيزي نيست ولي. ولي بعضي آدم‌ها را همين بي‌چيزي گرفتار مي‌كند. يك چيزي هست حتماَ در تركيب ِ چند چيز ِ ساده كه كسي را گرفتار ِغربت و دلتنگي كند............

0 Comments:

Post a Comment

<< Home