همين الان . يکهو . پي رو يک اتفاق کوچيک . يکهو يه فکر به سرم زد. نه فکر اما يکهو يه بنده خدايي با يه ايميل ساده يادم آورد که چقدر اينجا نا امنه و چقدر همه اون کساني که يه روز امن ترين آدم زندگي تو مي تونن باشن يه روز دورترين و گم ترين و عجيب ترين . من ديگه اينجا نمي نويسم . هرچي توضيح بدم بدتر مي شه. اما به همه وبلاگي ها آدرس جديدم رو مي دم.قول مي دم . به همه اونهايي که فعلا امنن بدم . تا بعد خدا بزرگه ....
---
:*
Thursday, February 26, 2004
Previous Posts
- هميشه فهم اينکه دو نفر يا عاشقن يا قهر برام سخت بو...
- يه عده به خاطرش پيرهن چاک مي دن . يه عده به خاطرش ...
- بچه شده بودم . نه فقط بچه . بازيگوش و درحال جست و ...
- اين تيکه هست که مي زنن ته اتصال اون ميله و در يخچا...
- اين چند تا تکرارش هم براي بعضي ها عبرت نمي شه : -...
- اگه بخوام همه چيز رو يادت بيارم اينجا پر لينک مي ش...
- اگر قرار باشه خواب هاي آدم چند مدل باشه و هر مدلي ...
- اين که دست يک خانم به دست يک آقا سهوا برخورد کنه م...
- لیریکس
- حسي بين بي خيالي و با خيالي . حسي بين توجه و دوري ...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home