ديشب کيفم رو با همه مدارک توش تو خونه همسايه جا گذاشتم . شلوغ پلوغ بود.
برگشتم نبود. خوب نبود ديگه ! بدتر از اون خواهرم هرچي ازدهنش در اومد بهم گفت . که آخه بلندشدي با دمپايي . با اين ريخت و قيافه . موهاي بهم ريخته دنبال من راه افتادي . حالا هم اين گند بالا آوردنته . خودش يادش رفته که تمام موقع رفتن يه جعبه هزارکيلويي داده بود من خرکش کنم تا اونجا.
حالا نمي دونم وسط معرکه اين يکي از کجا پيداش شد. عادت کرده ديگه . هر شب مي ياد . ديشب هم بالاخره يه جوري خودش رو قاطي کرد. درست وقتي که خواهرجان غر غر مي کرد. جناب اون دور و برا بودن . منم هي مي خوام به خواهرجان با چشم و ابرو برسونم که قربانت برم حالا جلوي اين خرس گنده بي خيال شو که نمي شود. هرچي فوت کني . شعله ور تر مي شود. نمي دونم چرا زبونم بند اومده بود.
که چه جوري شد که دوستم وارد شد درحالي که ما يه عالمه آدم ( اقلا ۶ نفر)بوديم که دور ميز نشسته بوديم . وشروع کرد با همه دست دادن . با اصرار هم دستش را ازپشت سر بغلي من رد کرد و . من چرا يکهو دلم ضعف رفت براش! آخه دستش رو يه ذره طولاني تر تو دست من نگه داشت !
از صبح که نامه سفارشي رسيد و رفتم سراغ کيفم درست سر جاش بود......
تا الان دارم فکر مي کنم چرا خوابهاي من اينقدر جواد شدن تازگيا ؟!
Sunday, October 19, 2003
Previous Posts
- بازی با کلمات بابا منطق خوب چیزیه. رابطه منطقی هم ...
- وسط اون همه جمعيت من يه سايه ديدم .
- ببینین تو کامپیوتر دوستم چی پیدا کردم، هزار جمعه پ...
- هرروایتی سری دارد . کله ای دارد . یک چیزی که سوار ...
- سه تا چيزه نامربوط : *به همان صراحتي بهش گفتم سر...
- یک مدل نامه ( دریک صراحت کامل !) من این یک کار رو...
- نشسته بودن لب پنجره ، پشت میز، یکی این طرف یکی اون...
- * بي ادب نيستم . فقط ترمز بريدم . * بي وفا نيست...
- آدمها مي ذارن که تا خوردي زمين از روت رد شن ؟ يا ...
- - پدر عشق بسوزه . مخصوصا وقتي عاشقي بلد نيستي . -...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home