Thursday, July 03, 2003

خيلي توي پاگرد معطل نمي كني ، يك تك زنگ مي زني ، يك نيم دور روي پاشنه پات مي زني ، پشت سرت كسي نيست ؟
كسي جواب نمي ده ؟
كليد را سريع از جيبت در مياري . آرام در سوراخ فرو مي كني ، مي چرخاني ، در رابايد هل بدهي ، سنگين است !
وارد مي شوي . در آرام پشت سرت بسته مي شود. نمي خواهد . برنگرد. مطمئن باش. چهار پله آخر را دوتايكي برو.
به چشمي در روبرو زل نزن . شايد ، شايد يك نگاه آن پشت ترا مرور مي كند.
كليد هنوز در دستت است ؟ آن كليد كه كله اش مربع شكل است را فرو كن تو اين يكي .
بچرخان . در را با يك حركت سريع باز كن . تا لولايش جيرجير نكند . رهايش نكن . مي خوره به ديوار ، صدا مي ده .
در را آرام پشت سرت ببند . روي نوك پاهايت بايست . از تو چشمي نگاه كن . كسي درتعقيبت نباشد.
كليد را دوباره فرو كن . در را پشت سرت قفل كن . آرام . پاهاتو موقع راه رفتن نكوب به زمين . طبقه پائيني ها را فراموش نكن .
من نيم ساعت ديگه وارد مي شوم . اگر كس ديگري آمد . خودت را از پنجره پرت كن پائين .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home