ديشب يه نفر يه كارت به من داد كه خودش نقاشي كرده بود. و توي آن برايم نوشته بود : ( از يه جايي اقتباس شده بود كه هنوز نمي دانم كجاست !)
- آه اي غريبه ي بيچاره وقتي از گرسنگي به گريه مي افتي چه مي كني ؟
- از آسمان و از پف ابرها براي خود نيمرو درست مي كنم . آقا!
- آه اي غريبه ي بيچاره وقتي سوز و سرما از تپه ها مي آيد چه مي پوشي ؟
- با آرزوهاي رنگين با نرگس و نسرين براي خود لباس گرم مي دوزم. آقا!
- آه اي غريبه ي بيچاره وقتي دوستت بار سفر مي بندد چه مي كني ؟
- آه تنها آنوقت احساس مي كنم بيچاره ام. آقا!
( چقدر به اين هديه احتياج داشتم . فقط خود خدا مي دونه . )
Tuesday, November 05, 2002
Previous Posts
- آدرس اردك عزيز را فعلا داشته باشيد تا بعد .... ord...
- دو گزاره درباره دوست ورزي ( ازوبلاگ اردك ) عالي است .
- تقدير --------- تقديرم را سيرا مي نامم . سيراي من...
- اي كشته كه را كشتي تا كشته شدي زار. --------------...
- تصوير تصويري افتاده برآب . آب زلال است اما پاك ني...
- با عرض پوزش از كساني كه به اين وبلاگ سري مي زنند ....
- آقا ديشب چه شبي بود . از فشارو دردو حرص و جوش و عش...
- تو پرده پيش گرفتي وزاشتياق جمالت زپرده بدر...
- امروزصبح حليم خريدم . آوردم شركت و به اتفاق پاره ا...
- سحر كه از كوه بلند جام طلا سر مي زنه . بيا بريم او...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home