Tuesday, March 28, 2006

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟ ها ها ها ها ها آخ ها ها ها !دوستی کی آخر آمددوستداران را چه شد؟
بیا بشین اینجا پیش من، کف دستهامون رو می ذاریم زیر رونمون و کمی به جلو خم می شیم شاید این وسط تابی هم خوردیم . بیداد با یه ذره آفتاب و سوز ملس این موقع سال می چسبه . بعد دستمون رو گوله می کنیم توی جیب ژاکتمون. من که بغض کردم فقط با پهلوی بازوت بزن بهم همین. من فقط بغض می کنم چون می ترسم که این لحظه بره و بشه خاطره و بعد من بعد از هزارسال بشینم توی شرکت و شجریان بذارم و چشمهام رو ببندم و بگم بیا بشین اینجا پیش من.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home