Monday, November 28, 2005

وقتي ويار داره هر بويي باعث مي شه که عق بزنه . بهش مي گم چه بويي مي ياد. مي گه : قهوه ،‌شامپو، مخفي کاري ، سيگار،‌ برف، روزنامه، خشک کن، عطر، دروغ ، قطار،‌ روغن ماشين، دهن بغل دستي، خيانت ، غذا ،‌ سير، خيانت ، نارنگي ، فلفل سياه،‌ آدامس نعنايي ، ماشين کپي ، باز هم خيانت ... امروز بوي خيانت مي ياد. باز هم بهم الهام شد. از آن الهامها که وقتي نتيجه اش براي همگان معلوم مي شه همه کف مي کنند. اگر البته روم بشه که اين يکي رو با کسي قسمت کنم. ‌امروز همه شهر بوي خيانت مي ده و هيچ ربطي هم به ويار اولين برف نداره.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home