چقدر آرام و چقدر امن
چقدر جسور و چقدر پرحرف
همه اش را با سر همين خط کش فلزي که پاکت نامه را گشود، بريد و چيزکي بي سرو ته را باقي گذاشت .
بعد دمش را گرفت و همراه انگشتانش فرو کرد در شيشه مرباي خالي که حالا تا نصفه آب داشت.
روي زانوهايش خم شد و خيره شد به قطر ساقه که حالا بزرگ تر به نظر مي آمدو فقط زمزمه کرد.
اگر ريشه کند ...
بعد صاف شد و شيشه را بلند کرد و کنار بقيه گذاشت
جلوي دونه دونه شان خم شد و به ريشه هاي قطور نگاه کرد.
بعد يکي را جلو کشيد و آبش را عوض کرد.
چراغ را خاموش کرد. لامپ اتاق کناري را عوض کرد برگشت و لامپ سوخته را رها کرد .
توي آشغالي . همانجا ايستاد تا صداي تلقش را بشنود. سوخته بود که .
دوباره جلوي شيشه خم شد. به جاي ريشه ندوانده يک چشم ديد. قرار گذاشت که باور کند تصوير چشم خودش را ديده
....
و اين قرار براي مدتي توي شيشه مرباي خالي مي ماند.
Monday, July 04, 2005
Previous Posts
- نمي دانم چندمين بار بود که زيپ جلوي کوله پشتي اش ...
- اين عاشقانه آرام، اين هستي لايعقل، اين مستي وسيع، ...
- شنوايي اش آستانه دارد، همون، حد دارد، هم حد بالا و...
- من حس خوبي نداشتم، چيزي شبيه به خوش نداشتن. آره من...
- خسته شده . از اين که شبها خواب او را مي بينهخواب ا...
- دنيا دنياچه دروغ عاشقانه بزرگي است.تا آخر خودت هم ...
- يک جوري شبيه تهي، شبيه خالي، شبيه حجم تو خالي، يا ...
- آب زنيد راه را اينکه نگار مي رسد.... همه اين خوابه...
- بايد يک نگاه دقيق به چک حقوقت بندازي تا بفهمي که ا...
- من نمي بخشم .من تو را، همه آنهايي را که مي شد و مي...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home