ديشب مهمانهام كه رفتند . تقريبا تمام كارها تمام شده بود . رفتم مسواك بزنم و صورتم رو پاك كنم و خلاصه آماده خواب . سرم رو بالاكردم . درست بالاي آينه يه جمله منتظرم بود:
"آسمان هركجا تو باشي شروع مي شود " امضا : تو
بي سرو صدا و آرام ! كي اينكارو كردي كه كسي نفهميد؟
رفتم تو اتاق خوابم . درست بالاي سرم روي قاب عكس يه پيغام ديگه :
" خوشي از آن تو باد هميشه " امضا : تو
و آن طرف تر يكي ديگه:
" عشق . عشق " امضا : دو عشق
چه مي كني تو با من ! ديوونه ام مي كني . پروازم مي دي .
--------------
اين يادداشت گذاشتن گوشه و كنار ويا اصولا اثري يه جايي گذاشتن كه يكي قرارباشه وقتي من نيستم يكهو باهاش مواجه شه از لذتهاي زندگي منه .
ديشب فهميدم كه من اين كاررو كودكي ام و از تو يادگرفتم . همون تويي كه ديشب خونمو پيغام بارون كردي و...
ببينم همه اينها مقدمه اي نبود براي دريافت يه هديه عاشقانه ديگه ؟ تو از كجا مي دونستي ؟
Sunday, February 02, 2003
Previous Posts
- من از مكالمه نصفه بدم مي ياد . من از هرچيزي كه يه ...
- سلام دوستم . خوبي ؟ خوشي ؟ اميدوارم كه حالت خوب با...
- يه دفعه يه سوسكه تصميم مي گيره خودكشي كنه ... شب م...
- من اينجا همينقدر سربسته اعلام مي كنم كه انتخاب نكر...
- آدمي كه با خودش مشكل داره دهن بقيه رو هم صاف مي كن...
- خودم روزي رو كه صاحب وبلاگ شدم رو خوب يادمه . يه آ...
- نقاش بود . رنگ و بوم سياه درزمينه سفيد سياه سياه...
- بخشي از آسمان سياه و بخشي صورتي صداي جيرجيرك مي ا...
- روي جدول كنار خيابون ايستاده بودم و او پائين جدول ...
- وبلاگم رو دوست دارم نه به دليل رنگش كه خيلي تيره ا...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home