از اين که يک شعر کوچه بازاري تبديل به يک نوحه شود .
تا خواندن زيباترين نوشته هاي خودش
تا زيباترين شاملو خواني دنيا
يک چايي به غايت کس شعر
نيم کيلو چاي براي يک آدم چقدر مي شه ؟
تو مايه هاي سيزيف . نمي شناسي ؟
آتش از قفس خدايان دزديد.
خدايان به وحشتناک ترين عذاب دنيا محکومش کردند.
آنهم کار بيهوده .
قل دادن سنگ ..
از بحث دور نشي مثل يک سيزيف بيچاره محکوم به خوردن ( شايدم نوشيدن ) بدترين چاي دنيا
و به گه خوردن و غلط کردن افتادن .
حالا او چاي مي نوشد و من ...
حالا من بايد از خداي خود بگويم .
با همينقدر ترس از سوء تعبير
و حتي اگر صحبت از دائو شود.
بايد اين صحبت به يه جايي برسد.
-------------
امروز يک روز ديگر است .
آب نبات چوبي طعم عجيبي دارد
اصلا شبيه به قديمها نيست .
اما باز هم آب نبات چوبي است .
--------------
مهماني امشب جديد است اما وجدي در من بر نمي انگيزد.
-------------
دلم يه چيزي مي خواهد . شبيه به شور و شبيه به هيجان
اين که اين نزديکي است ، درست شبيه به آب نبات چوبي است .
طعمش متفاوت است . فقط شبيه به آني است که بايد باشد.
-------------
کسي گوشي تلفن را بر نمي دارد.
-----------
اين بار ناخنهايم را کوتاه کردم و بعد لاک زدم . شبيه به کودکي اما کمي هم زنانه . چقدر من با زنانگي ام بيگانه شده ام و تمام نجواهاي شبانه او هم هيچ کمکي نمي کند.
--------------
ژنتيک دي زيز !!! را با يک بسته شکلات نمي شود مهماني کرد بايد برايشان شراب بخرم .
-------------
خوابها همه به يکساني و هماهنگي عجيبي رسيده اند. بايد تخيل را کمي بازي داد.
-------------
کسي در اين خانه را نمي زند. کسي حوصله روده درازي تو را ندارد. تنها شو . و بعد کمي تنها تر و بعد براي مدتي بيشتر . بوي بيگانگي همه دوستي ها مي آيد.
--------------
وقتي همه کلمات را کپي کردي توي بلاگر ..شروع کن ازسر خط ديليت کردن . ببين چه جادوي محشري دارد حرکت کلمات خط پائيني .
|
0 Comments:
Post a Comment
<< Home