کافیه دستم رو دراز کنم و .......... آی آی آی .....
روزگار غریبی است .....
من دارم به یک سفر می روم .... همه اینهایی که از قافله جا موند ؛ اسمش خاطره
یادش به خیر که ............. دیگه نگیم دوستی ....
Saturday, July 10, 2004
Previous Posts
- به هر دري و هر دوستي دلم خواست که بگم که جمعه بعد ...
- اون روز روی یک نیمکت ته توی یکی از این شبه پارکهای...
- کلي بايد برنامه ريزي کنم .. البته بي برنامه هم مي ...
- مجموعه اي از زوجهاي مرتب ، اما نه به صراحت قانون م...
- تئوري مجموعه زوجهاي مرتب اصل مجموعه زوجهاي مرتب م...
- چرا باور کردي که بازنده اي ؟ من هرگز نقشش راقبول ن...
- دلم براي آواز دسته جمعي کلاغهاي حياط پشتي تنگ مي ش...
- هر کي اينجا اومد، حتما سراغ توت مجنون هم برود که ...
- test
- ..
0 Comments:
Post a Comment
<< Home