به هر دري و هر دوستي دلم خواست که بگم که جمعه بعد از ظهر هاي تهران چقدر دلت را بلد است بگيرد.
فکر کردم دلم براي خودم گرفته ....
اما انگار دلم براي تو گرفته بود.....
اما نه انگاري ...
دلم براي دوستي مان گرفته .
دلم براي اين همه که من خواستم و تو خواسته اي
و اينهمه مقاومتي که مي کند.
اين بار تب و تابش نه به پاشويه و نه به دارو مي خوابد ... اين بار به هذيان نشسته .
لبهاي سرخابي و ترک ترک خورده و هزار زمزمه که خدايا هر کجا هست سلامت دارش .
Friday, July 02, 2004
Previous Posts
- اون روز روی یک نیمکت ته توی یکی از این شبه پارکهای...
- کلي بايد برنامه ريزي کنم .. البته بي برنامه هم مي ...
- مجموعه اي از زوجهاي مرتب ، اما نه به صراحت قانون م...
- تئوري مجموعه زوجهاي مرتب اصل مجموعه زوجهاي مرتب م...
- چرا باور کردي که بازنده اي ؟ من هرگز نقشش راقبول ن...
- دلم براي آواز دسته جمعي کلاغهاي حياط پشتي تنگ مي ش...
- هر کي اينجا اومد، حتما سراغ توت مجنون هم برود که ...
- test
- ..
- همين الان . يکهو . پي رو يک اتفاق کوچيک . يکهو يه ...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home